از چشماندازهای سیاسی آگاهی داشته باشید
فعالانه از چشماندازهای سیاسی آگاهی داشته باشید
شما یک پیوستگی آگاهی دارید.
این آگاهی را به این شکل بهدست میآورید که از حالت صورت همسرتان میتوانید متوجه شوید او عصبانی است.
از طرف دیگر هم از این آگاهیهایتان خبر ندارید؛
مثلاً درحالیکه این کتاب را میخوانید، صدای تیکتاک ساعت را هم در پسزمینه ذهنتان میشنوید، صدای تپ و توپ ماشین ظرفشویی، صدای حرفزدن افراد دوروبر، همه اینها را میشنوید، اما به هیچیک توجه کامل نکردهاید.
وقتی موضوع، چشمانداز سیاسی باشد، مؤثرترین کار این است که فعالانه از آن آگاهی داشته باشیم.
به زمانی که دیگران در جستوجوی شکلدادن به هویتتان هستند، توجه کنید:
در یک تعارض، سازندگان هویت بهدنبال داستانهای مهم هستند و این امر در سیاست شکل ظاهریتری پیدا میکند؛
چون در سیاست رهبران سعی میکنند برای گرفتن حمایت و تأیید، داستانهای هویتی از خود بسازند.
یک کاندیدای سیاسی محکم سرجایش میایستد و اعلام میکند:
«ما باید با آنها متحد شویم و با آنها بجنگیم.»
و این موضوع میتواند هرچیز بحرانیای باشد.
سازندگان هویت تعارض را منبعی از بازیهای سیاست هویتی ساخته و با هر روشی که میتوانند، از هویت جمعی، یک هویت واحد میسازند.
اگر در شکلدادن به هویتتان موفق باشند، چیزی را که میخواستند،
بهدست آوردهاند: وفاداری شما.
هدف میلوشویچ تحریککردن حس ملیگرایی مردم صرب بود؛
بنابراین بهطور کارآمدی ارتش وفادارش را به حرکت واداشت تا در راستای اهداف سیاسی خود از آنها بهره ببرد.
هرچه نیرومندتر این ایدئولوژی ملیگرای خود را بهعنوان بخشی از مقدسات، برای حکومت صربستان اعلام کرد، با موفقیت بیشتری حمایت شد.
حواستان به شرایطی باشد که در قفسی گیر میکنید که نمیدانید چهکسی هستید.
در سازمانها، اغلب سازندگان هویت سعی میکنند هویت شما را باب میل خودشان شکل دهند.
یکبار با یکی از مدیران ردهبالا مشاورهای داشتم که حس میکرد باوجود پیشرفت زیادی که در میزان حقوق دریافتی و احترام از سوی دیگران دارد، از کارش راضی نیست.
او اذعان داشت در مقامی که حالا دارد، مطمئن نیست کارمندان ردهپایینتر به او حس دوستانهای دارند یا نه و حس میکرد فقط نقش سیاسیاش را ایفا میکند.
این احساس ناراحتی ناشی از ابهام موقعیتش، حال او را بد میکرد
و البته بهتازگی متوجه این حس شده بود.
وقتی به سیاست هویتیاش رجوع کرد، متوجه شد آگاهی چه نقش بحرانیای دارد.
تطبیق با فشار سیاسی طرف مقابل:
در یک تعارض، بهندرت پیش میآید که طرف مقابل در مذاکره فقط یک نفر باشد، درحالیکه ممکن است فقط یک نفر پشت میز مذاکره نشسته
و درحال مذاکره با شما باشد، میتواند با دستهای پشتپرده ای در ارتباط بوده که آنها او را بهسوی نتیجهگیری سوق دهند.
رابرات پوتنام این شرایط را «بازی دوسطحی» مینامد.
مقاومت طرف مقابل برای اصلاحات میتواند تأثیری روی شما نداشته باشد (سطح ۱) اما با فشارهای سیاسی داخلیشان هرکاری را درباره شما انجام دهند (سطح ۲).
در یک تعارض بینالمللی، ممکن است دو رهبر بتوانند بهصورت شخصی روابط سیاسی در خطرشان را ترمیم و اصلاح کنند، اما مجبورند با درنظرگرفتن دغدغههای افراد بومی، سیاستگذاران، آژانسها، گروههای علاقهمند و ناظرانشان با هم به مذاکره بنشینند.
در یک دعوای زناشویی، زن و شوهر ممکن است برای دانستن دیدگاههای پدر و مادرشان با آنها مشورت کنند،
همانطوری که کتی و جو این کار را کردند.
هرچه تطابق سرمایهگذار با فشار سیاسی طرف مقابل بیشتر باشد،
موقعیت بهتری برای هریک از طرفین در حل مشکلات بهوجود میآید.
برای شناخت فشار سیاسی طرف مقابل در یک تعارض، خود را بهجای آنها بگذارید
و تصور کنید انجام چه کارهایی برایتان خوشایند است.
این تمرین ذهنی به حل تعارضات مشکل بین یک شرکت و یک مشاور کمک کرد.
تیم هرگز بابت خدماتش پولی دریافت نمیکرد.
او صورتحساب را به فردی داده و سپس یک نفر دیگر آن را به شخص سوم میداد.
هربار مدیر پروژه شرکت به درخواستهای یکی از مجریان به شیوههای زیر پاسخ میداد:
«طبق این مقررات، به چند صورتحساب نیاز داریم.» یا «ما به نوع دیگری از صورتحساب نیاز داریم که هزینههای بازپرداخت را هم شامل شوند»یا «ما به صورتحسابهایی بدون هزینه بازپرداخت نیاز داریم.»
جدا از اینکه تیم هرگز نمیتوانست دستمزدش را بگیرد، گاهی ایمیلهایی برایش میرسید که او را مقصر تأخیر پرداختها میدانست.
او با علم به اینکه قانون مسبب این خسارتهای عاطفی و مالی است، از من مشورت خواست.
متوجه شدیم ایمیلهایی که برای تیم میرسید و او را مقصر تأخیر در پرداختها میدانست، از طرف مدیر پروژه کپی شده بودند.
گویا مدیر پروژه درحالیکه سعی میکرد اشتباهات اجراییاش را پوشش دهد، میخواست تیم را مسئول مشکلات بهوجودآمده بداند.
پس از سردرآوردن از این مانور سیاسی، به تیم توصیه کردم که با حفظ احترام مدیر پروژه (چون او هیچوقت ارتباطش را با تیم قطع نکرد)، به رئیس مدیر پروژه زنگ زده
و دستمزدهای معوقهاش را طلب کند و بگوید در هفته آینده یک چک دارد.
همین اصل یعنی تطابق فشار سیاسی طرف مقابل در اصلاحات بینالمللی هم ضروری است.
این موضوع را سردبیر سابق ایالاتمتحده، جیمز بیکر در زمان دریافت جایزه مذاکرهکننده برتر سالانه در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد تأیید کرد
و پس از صحبتکردن درباره چگونگی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اعلام کرد ایالاتمتحده در جنگ سرد، پیروز شده است، اما بیکر و جورج بوش حس میکردند که باوجود فشارهای سیاسیشان برای رسیدن به پیروزی، یکچیز خوب پیش نمیرود.
این دو رهبر به جایزه چشم داشتند: ایجاد روابط همکاریگونه بلندمدت برای پیشرفت ثبات بینالمللی. اگر ایالاتمتحده مدعی پیروزی در این تعارض باشد، رهبران وقایع نوظهور روسیه ممکن بود با واکنشهای سیاسی شدیدتری بهخاطر کاهش قدرت خود روبهرو شده و ایالاتمتحده را با یک شریک مذاکراتی ضعیف ترک میکردند.
حواستان به خرابکارها باشد:
خرابکارها کسانی هستند که سعی میکنند ارزش تلاشهای شما را برای حل یک تعارض پایین بیاورند و هویت سیاسی یک ابزار کلیدی برای زرادخانههایشان است تا بهجای حل تعارضات، بیشتر درزمینه پیشبردن علایقشان از آنها استفاده کنند.
گاهی خرابکاریهای ناخواستهای وجود دارد:
مثل مادران کتی و جو که اختلافنظرهای زناشویی داشتند.
هر دو زن نیت خوبی داشتند، اما عملکردشان باعث شده بود رابطه فرزندانشان با هم خراب شود؛
البته خرابکاریهای عمدی هم از سوی برخی افراد دیده میشوند که مشتاق بههمزدن یک توافق هستند؛
خواه این خرابکار یک کارمند ناراضی باشد که سرعت کار را پایین بیاورد،
خواه یک گروه سیاسی که سعی میکند ارزش مکالمات صلحآمیز را پایین آورد.
خرابکاریهای بینالمللی اغلب مخفیانه تلاش میکنند و بزرگترین سلاح آنها، ناشناسبودنشان است.
خرابکارها اغلب در ابتدا فرآیند مذاکره را تأیید و از آن حمایت میکنند،
تا اعتماد شما را جلب کنند، اما پیش از رسیدن به توافق و صلح، شروع به خرابکاری میکنند.
در نمایشنامه «مکبث» از شکسپیر، لرد بانکو به مکبث هشدار میدهد که «برای اینکه پیروز شویم، باید از تاریکی استفاده کنیم.
با وانمودکردن به صداقت میتوانیم برنده شویم و به بهترین نتایج برسیم.»
برای شناخت خرابکارها، چشمانداز سیاسی افراد یا گروههایی را بررسی کنید که احساس میشود با حل تعارض و اصلاحات، هویتشان بهخطر میافتد.
خرابکارها اصراربه تغییر دارند.
آنها از افتکردن در سلسلهمراتب قدرتی و بیگانگی با چرخههای اجتماعی مؤثر میترسند.
شرایطی را در نظر بگیرید که آمی، مدیر ارشد یک شرکت تکنولوژیک در اندازه متوسط، درحال تجربه رشد سریع باشد.
او متوجه میشود جک، تکنسین ارشد و کارمند محبوبی با ۲۰سال سابقه کار، اخیراً بینظمی بهوجود میآورد؛
مثلاً یک پروژه را به تأخیر انداخته و شایعاتی درباره ناتوانی مدیریت پخش کرده و با کجخلقی سرکار میآید.
جک در سازمان، یک خرابکار بود، اما چرا؟
آمی متوجه شد یک نیروی تازهاستخدامشده به تیم جک پیوسته است که مهارتهای فنی فوقالعادهای دارد و جک او را بهعنوان یک تهدید سیاسی میدید.
آمی جلسهای ترتیب داد و در آن جلسه، جک گفت میترسد آمی او را از کارش بردارد
و حس کند که جک برای این کار خیلی پیر شده است.
آمی که از این حرف تعجب کرده بود،
به جک اطمینانخاطر داد و گفت:
«ابداً! ما برای حمایت از تو تصمیم گرفتیم که یک کارمند دیگر به تیم اضافه کنیم، نه برای کنارگذاشتن تو. مدیریت ارشد عقیده دارد تو مربی فوقالعادهای خواهی بود.»
آمی ترس جک را برطرف کرد و او بهحالت کارآمد سابقش برگشت.
درباره علی بهرام پور
من علی بهرام پور، نویسنده، مدرس و مربی اصول و فنون مذاکره هستم و قصد دارم در این وبسایت مطالب کاربردی و مورد نیاز را که در سالیان فعالیتم در بلاروس و ترکیه و ایران عزیز بدست آوردم را به اشتراک بگذارم.
نوشته های بیشتر از علی بهرام پور
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.