شکر نعمت نعمتت افزون کند
شکر نعمت نعمتت افزون کند!! چندبار این عبارت را شنیدید؟
چندبار تجربه داشتید که اتفاقی برایتان افتاده و ناشکری کردید و غر زدید که چرا باید برای من چنین اتفاقی بیفتد و
از این بدتر نمی شود!
اما بعد از گذشت مدت کوتاهی اتفاقی به مراتب بدتر از اتفاق اول افتاده و متوجه شدید که
در هر حال و در هر شرایطی ممکن است اتفاقات بدتری هم رخ بدهد؟!
برای دانلود کامل متن پی دی اف مقاله روی لینک زیر کلیک کنید
شکر نعمت نعمتت افزون کند
قطعا همه ما دست کم یکبار این تجربه را داشتیم همچنین همه ما بارها این مصرع شعر را که (شکر نعمت نعمتت افزون کند)
شنیدیم و حتی اگر اهل شعر و ضرب المثل هم باشیم از آن استفاده کردیم.
درست است که این مصرع در مثنوی مولانا آورده شده ولی آنقدر این مصرع دهان به دهان چرخیده که
امروزه آن را بیشتر به عنوان ضرب المثل می شناسند نه شعر!
همیشه این ضرب المثل ها مثل نقل و نبات از دهان مادربزرگ ها روایت می شد.
شاید شماهم جز آن دسته افرادی باشید که خیلی از ضرب المثل ها را از زبان مادربزرگ تان شنیده اید.
شکر نعمتت نعمتت افزون کند، کفر نعمتت از کفت بیرون کند
همیشه پشت هر ضرب المثلی داستانی هست که مفهوم آن پیام را بهتر و راحت تر منتقل می کند.
این مصرع هم داستانی دارد که در ادامه آن را نقل می کنم:
زمان های گذشته سنگ تراشی بود که از کار خود ناراضی بوده و احساس حقارت می کرده.
روزی از روزها این سنگ تراش از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد که چشمش
به داخل خانه آن بزرگان افتاد و
او خانه مجلل و باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد که چنین شغلی و چنین امکاناتی ندارد.
او پیش خودش گفت: این بازرگان خیلی قدرتمند است. ای کاش من هم می توانستم مثل او باشم.
همان لحظه او به طور ناگهانی تبدیل به بازگانی با جاه و جلال شد.
او تا مدت ها تصور می کرد قدرتمندترین شخص است و از این وضعیت جدید خود راضی بود تا وقتی که
یک روز حاکم شهر از آن جا عبور کرد.
او دید که تمام مردم از جمله بازرگان ها به حاکم احترام می گذارند.
مرد وقتی این صحنه را دید دیگر از اینکه یک بازرگان است خوشحال نبود و با خودش گفت:
کاش من هم یک حاکم بودم. اینگونه همه به من احترام می گذاشتند و من از همه قوی تر می شدم.
همان لحظه او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد و در حالی که بر تخت روان نشسته بود
همه مردم به او احترام می گذاشتند و تعظیم می کردند.
در همین حال احساس کرد نور خورشید آزارش می دهد و لحظه ای به این فکر کرد که نور خورشید چقدر قدرتمند است!
درس عبرت برای سنگ تراش
پس از آن آرزو کرد که ای کاش خورشید باشد و پس از گذشت لحظاتی
به خورشید تبدیل شد و با تمام توانش به زمین تابید تا زمین را گرم نگه دارد.
بعد از گذشت مدتی ابری سیاه و بزرگ آمد و جلوی تابش خورشید را گرفت.
پس با خود اینگونه اندیشید که قدرت ابر از خورشید بیشتر است.
در نهایت آرزو کرد که ای کاش ابری بزرگ باشد و همینطور هم شد.
هنوز زمان زیادی از اینکه او به ابر تبدیل شد نگذشته بود که بادی وزید و ابر را به این طرف و آن طرف برد.
این بار آرزو کرد که ای کاش باد باشد و مثل باد پرقدرت شود.
سپس به باد تبدیل شد و به صخره سنگی نزدیک شد.
وقتی به این صخره رسید متوجه شد که قدرت جابجا کردن صخره را ندارد.
با خود گفت: قطعا قوی ترین چیز در دنیا صخره سنگ است و تبدیل به سنگی بزرگ شد.
وقتی به سنگ تبدیل شد و احساس قدرت می کرد، حس کرد که در حال خرد شدن است.
نگاهی کرد و متوجه شد که زیر دست سنگ تراشی است که با چکش و قلم به جان او افتاده است!
پس از تعریف این داستان معمولا وقتی شخصی را می بینیم که قدر داشته هایش را نمی داند و
شکرگزار بودن و داشتن برخی انسان ها و برخی وسایل نیست این ضرب المثل برا ی مان تداعی می شود که:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمتت از کفت بیرون کند
اما شاید بد نباشد دقایقی از وقت مان را به این اختصاص دهیم که بابت چه چیزهایی باید شکرگزار باشیم.
قدردانی کنیم
شاید بهتر است کمی به خودمان یادآوری کنیم که چه ها داریم و چه چیزهایی را باید به دست آوریم.
نکته مهم دیگر اینجاست که نباید اعتماد به خداوند را از دست بدهیم و
همواره این موضوع را برای خودمان تکرار کنیم که: قطعا خدا بهترین ها را برای ما در نظر گرفته است.
چون گاهی که خواسته ای داریم و نمی توانیم آن را به دست آوریم ممکن است ناراحت شویم اما
قطعا روزی حکمت آن اتفاق را درک خواهیم کرد.
پس مهم است که در لحظه به لحظه زندگی مان به خداوند اعتماد کنیم و بابت تک تک نعمت هایی که
به ما عطا کرده یا هنوز نداده و یا از ما گرفته است، قدردان باشیم.
چراکه هیچ کاری از سوی خدا بی دلیل نیست.
اما بیاید تعدادی از نعمت های زندگی مان را بشماریم و قدردان خدای خود باشیم:
- خدایا شکرت که به ما سلامتی دادی
- خدایا ممنونم که خانواده خوبی دارم
- خدایا سپاسگزارم که به من قدرت تحلیل، تفکر و شعور دادی
- خدایا من ازت ممنونم برای فرزند صالح و سالمی که دارم
- خدایا شکرت که آسایش و آرامش را به من و خانواده ام عطا کردی
- خدایا مرسی که آرامش ذهنی را به من آموختی و آن را به من هدیه دادی
- خدایا ممنونم که می توانم بخندم و شاد باشم
- خدایا شکرت که به من قدرت انتخاب عطا کردی
- خدایا قدردان تو هستم به خاطر اینکه من را انسان و اشرف مخلوقات خلق کردی
- خدایا ممنونم که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارم که در نهایت باعث پیشرفت من می شود
- خدایا….
قطعا همه ما تشکرهای زیادی به خدای خودمان بدهکاریم که اگر آن ها را بیان کنیم حالِ خوبی را برای خودمان خریده ایم!
پس ای کاش فراموش نکنیم که:
شکر نعمت نعمتت افزون کند!
متن کامل شعر مولانا
- گفت شیر آری ولی رب العباد … نردبانی پیش پای ما نهاد
- پایه پایه رفت باید سوی بام … هست جبری بودن اینجا طمع خام
- پای داری چون کنی خود را تو لنگ … دست داری چون کنی پنهان تو چنگ
- خواجه چون بیلی به دست بنده داد … بی زبان معلوم شد او را مراد
- دست همچون بیل اشارتهای اوست … آخراندیشی عبارتهای اوست
- چون اشارتهاش را بر جان نهی … در وفای آن اشارت جان دهی
- پس اشارتهای اسرارت دهد … بار بر دارد ز تو کارت دهد
- حاملی محمول گرداند ترا … قابلی مقبول گرداند ترا
- قابل امر ویی قایل شوی … وصل جویی بعد از آن واصل شوی
- سعی شکر نعمتش قدرت بود … جبر تو انکار آن نعمت بود
- “شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند /یا / شکر قدرت قدرتت افزون کند … جبر نعمت از کفت بیرون کند “
- جبر تو خفتن بود در ره مخسپ … تا نبینی آن در و درگه مخسپ
- هان مخسپ ای کاهل بی اعتبار … جز به زیر آن درخت میوه دار
- تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد … بر سر خفته بریزد نقل و زاد
- جبر و خفتن درمیان ره زنان … مرغ بیهنگام کی یابد امان
- ور اشارتهاش را بینی زنی … مرد پنداری و چون بینی زنی
- این قدر عقلی که داری گم شود … سر که عقل از وی بپرد دم شود
- زانک بیشکری بود شوم و شنار … می برد بیشکر را در قعر نار
- گر توکل میکنی در کار کن … کشت کن پس تکیه بر جبار کن
درباره فاطمه زاهد
فاطمه زاهد فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات (روزنامه نگاری) است. او تاکنون در چند خبرگزاری به عنوان خبرنگار در حوزه های فرهنگ و هنر و و سرویس سیاسی فعالیت کرده است. فاطمه زاهد خبرنگار آزاد است و تاکنون معرفی چند کتاب نوشته است.
نوشته های بیشتر از فاطمه زاهد10 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
عالی بود
خوشحالیم که دوست داشتید 🌸🙏🏾
عالی بود
خداروشکر که دوست داشتین 🙏🏾🌱
سلام این پیج عرشیان چیه جریانش
اق
عالی بود ممنون
دم مولانا گرم، چه قشنگ حرف میزنه 🙂
ممنونم دنبال این شعر میگشتم 🙂
خیلی ممنونم که این متن قشنگ را و وقط خود را صرف آموختن به ما کردید بسیار سپاسگذارم خدایا شکرت❤️