مقابل من نایست! خودت را جای من بگذار
در سانحه هواپیمایی اوکراین، افراد زیادی واکنش های متفاوتی نشان دادند که تعدادی مثل آب روی آتش بود برای بازماندگان و ملت ایران و متاسفانه تعدادی بسیار نابخردانه و تشنج زا و اینجا جایی بود که به روشنی می شد مهارت ارتباطی افراد را در مدیریت افکار عمومی به تماشا نشست و به فقدان مهارت همدلی در آن پی برد.
موضوعی که مهم است این است که ما نه با عذرخواهی، نه با ضجه و ناله و گریه و نه با مقابله و نصیحت و توجیه، نمی توانیم به فرد اطمینان دهیم که در این مصیبت با او شریک هستیم.
نه تنها رفتارهای این چنینی کمکی به افراد بازمانده نمی کند بلکه می توانند به دلیل ایجاد حس عدم درک و فهم، غم و اندوه ایجاد شده را به سمت خشم و عصبانیت سوق دهند. چه بسا که دیدیم و شنیدیم و خواندیم حجم بالای خشم پس از این ماجرا را به دلیل عدم مهارت مدیریت افکار و احساس عمومی چه واکنش های هیجانی اجتماعی را به دنبال داشت.
ممکن است بپرسید پس چه کنیم؟
خیلی ساده است و در عین حال علمی و رفتارشناسانه که خود را جای آنها بگذاریم.
تنها رفتار آیینه وار و همگام ماست که می تواند این آرامش و حس اعتماد را در افراد ایجاد کند و آنها را به سمت آرامش هدایت کند. اینکه خودمان را جای آنها بگذاریم و از دریچه نگاه و دید آنها به موضوع نگاه کنیم.
همدلی چیست؟
همدلی یا هم احساسی درک احساس و فهم تجربه حسی دیگران با توانایی دید از نگاه آنها و قراردادن خود در جایگاه آنها است.
دانشنامهٔ روانشناسی اثباتگرا همدلی را «توانایی تشخیص یا تجربهٔ غیرمستقیم (وضعیت هیجانی) یا حالت عاطفی موجودی دیگر»، یا «پاسخ عاطفی ناشی از درک یا فهم وضعیت یا شرایط عاطفی هیجانی دیگران» معنا کردهاست.
همدلی در ان ال پی
یکی از پیش پا افتاده ترین مهارت های ارتباط موثر در علوم ارتباطی به روز دنیا مثل علم ان ال پی ، برقراری ارتباط موثر (Rapport) که راپو خوانده می شود و آیینه شدن، همگام شدن یا پیسینگ (pacing) می باشد که در آن افراد با گذاشتن خود به جای فرد مقابل می توانند در فرد اطمینان و اعتماد ایجاد کرده و فرد را در مسیر بهبود راهبری کنند.
در تکنیک آیینه شدن چه می کنیم ؟
در علم ان ال پی ما مشاوره و نصیحت نداریم بلکه همدلی و راهبری داریم به این معنی که با شنیدن و درک کردن فرد با سوالهای هدفمند به فرد کمک می کنیم تا با اتکا به احساسات و ذهنیات و تجربیات خود، به آگاهی نسبی به شرایطی که در آن قرار گرفته رسیده و بتواند با مدل شخصیتی خودش با مسئله کنار بیاید و تصمیم گیری کند.
یکی از مهمترین رفتارها در این تکنیک این است که شخص راهبر بتواند مانند آیینه ای مقابل فرد قرار بگیرد (حتی در ظاهر ) تا فرد بتواند خودش را در او ببیند و از نظر ذهنی و عصبی با توجه به عملکرد نورونهای آیینه ای مغز بتواند به فرد راهبرنده اعتماد کرده و او را به دنیای ذهنی و احساسی خود راه دهد.
البته باید دقت داشت در این فرایند آیینه شدنمان حس تظاهر در فرد ایجاد ننماید و باعث شود فرد احساس کند به تقلید از رفتارهای او نشسته ایم.
این فرایند در رسیدن فرد به آرامش روحی روانی کمک بسزایی می کند.
همدلی همان همدردی است؟
جواب روشن است، خیر.
بسیاری از افراد همدلی و همدردی را یکی می دانند و از تفاوت آن بی اطلاعند
همدردی چیست ؟
همدردی یا ترحم، توجه، درک و واکنش انسانی نسبت به پریشانی یا نیاز انسان یا موجود دیگری است.
بسیاری از افراد از اینکه مورد ترحم قرار بگیرند و برایشان دلسوزی شود متنفرند اما از اینکه ببینند شنیده می شوند و درک می شوند حس اطمینان و آرامش می گیرند.
تفاوت همدردی با همدلی
واژه ی empathy (همدلی) و sympathy (همدردی) هر دو از یک ریشه ی یونانی páthos (به معنی تحمل درد) مشتق شدهاند و به همین دلیل اغلب بجای یکدیگر بکار میروند.
بر خلاف تشابه در هسته، این دو واژه معنی متفاوتی دارند.
“همدلی” نوعی درککردن است که فرد مقابل خود را بهجای شخص آزرده میگذارد (em= درون چیزی بودن) و احساسات او را درک میکند؛ در حالیکه “همدردی” نوعی ابراز تاسف و ناراحتی نسبت به درد شخص مقابل است.(sym= با هم بودن)
همدلی، درک و اشتراک احساسی با شخص دیگری است اما همدردی نیازی به اشتراک احساس یکسان ندارد
و در حکم اهمیت دادن به خوشی یا ناخوشی دیگران است که ممکن است تا داشتن احساسی یگانه گسترش یابد.
هدف همدردی احساس بهتر هیجانها و عواطف شخص دیگر میباشد.
در همدردی به شخص دیگر کمک میکنیم تا خود را تخلیه کند گاهی ممکن است با او گریه کنیم، فریاد بزنیم و ….. اما در همدلی خوب به سخنان شخصی که مشکل دارد گوش میدهیم تا بتوانیم به وی کمک کنیم. همدلی یعنی خود را جای دیگران قرار دادن.
ارتباط هوش هیجانی و همدلی
دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود.
گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را در دایرهٔ خود دارد.
در مدل گُلمن بهطور خلاصه پنج حوزهٔ اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است:
- شناخت هیجانها و احساسات خود، خودآگاهی
- مدیریت هیجانها و احساسات خود، خودمدیریتی
- خودانگیزشی
- تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران، دیگرآگاهی
- مدیریت رابطه با دیگران، دیگر مدیریت
که ما در این مقاله به بررسی دو حوزه اخیر پرداختیم.
مدل گُلمن امروزه به طور وسیعی به رسمیت شناخته شده است. این مدل میگوید وقتی فردی دارای هوش عقلی یا بهرهٔ هوشی (IQ) بالایی است، لزوماً دارای هوش هیجانی بالا نیست. هوشمند بودن یک امتیاز است که البته تضمینی برای موفقیت در زندگی و روابطِ بین فردی و اجتماعی نخواهد بود.
سم فریب و دروغ
فریب و دروغ در زمان حادثه بر خلاف همدلی و همدردی عمل می کند و به شدت با ایجاد حس بی اعتمادی و ناامیدی فرد را به سمت قضاوت و داوری می کشاند و در نتیجه فرد با مقصر کردن افراد دروغگو به اشتباه یا درست در پی انتقامجویی و فریادخواهی برمی آید.
گاهی گفته میشود که افراد دارای «هوش هیجانی» بالا، توانایی فوقالعادهای در تشخیص فریب و دروغگویی دیگران دارند.
در سال ۲۰۱۲ مقالهای در مجلهٔ «روانشناسی جرمشناسی و کیفر شناختی» انجمن روانشناسی انگلستان به چاپ رسید که در آن «استیفِن پورتِر» رئیس «مرکز پیشرفت روانشناسی و قانون»، با استفاده از آزمونهای استاندارد شدهٔ شانزدهگانه، هوش هیجانی داوطلبان را مورد ارزیابی قرار داد و سپس از شرکت کنندگان خواست که به ۲۰ نوار ویدئویی نگاه کنند.
این نوارهای ضبط شده مربوط به مردمانی از نقاط مختلف جهان بود که از دیگران میخواستند برای یافتن و بازگرداندن ایمن و سالم یکی از اعضای خانوادهشان که مفقودالاثر شده بود به آنها کمک کنند.
نیمی از این نوارهای ویدئویی مربوط به کسانی بود که بعدها مسئولیت مفقود شدن یا قتل عضو خانواده خود را در دادگاه پذیرفته و به آن اعتراف کرده بودند.
زمانی که شرکت کنندگان نوارها را تماشا میکردند، از آنها درخواست شد که دربارهٔ راستگویی یا دروغگویی این افراد قضاوت کنند
و به این ترتیب نحوهٔ قضاوت شرکت کنندگان با ارزیابی هوش هیجانی آنها مورد مقایسه قرار گرفت.
پورتر، به این نتیجه رسید که افراد دارای هوش هیجانی و اعتماد به نفس بالا، کسانی را با صداقت ارزیابی کردند که به صورت احساسی، تکهای از لباس گم شدگان خود را به دیگران نشان میدادند و درخواست کمک میکردند طوری که حس دلسوزی دیگران را تحریک کنند.
با این حال بین قضاوت افرادِ دارای هوش هیجانی بالا و دیگران تفاوت زیادی وجود نداشت، بنابراین حتی افراد با هوش هیجانی بالا نیز قادر نیستند بین راستگویی و دروغگویی تشخیص درست و قابل اعتمادی ارائه دهند.
حرف آخر را از ارسطو بشنویم
ارسطو میگوید:
“عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب – آسان نیست!”
درباره سنگام نوبخت
سنگام نوبخت ترینر ان ال پی عضو انجمن بین المللی ان ال پی و کوچینگ آلمان و سوئیس و مدرس و مشاور انیاگرام و کوچینگ می باشد
نوشته های بیشتر از سنگام نوبخت
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید