تلویزیونها خاموش، کتابها روشن!
واقعیت این است که نه در مدرسه و نه در دانشگاه، «کتاب خواندن» را یادِ ما ندادهاند. خواندن نه به معنای اینکه مثلا این عبارت را بتوانیم بخوانیم، به این مفهوم که...
نوشتهٔ علیاکبر قزوینی
[av_hr class=’short’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-20h6r9′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
(توجه: این مقاله در شماره نوروز ۱۳۹۴ مجله خلاقیت منتشر شده بود.) از خیلی وقت پیش میدانستم که علاقۀ خاصی به کتابها دارم، اما تازگیها فهمیدهام که در زمرۀ افرادی موسوم به Bookaholic میگنجم. این واژۀ انگلیسی از دو بخش تشکیل شده: Book به معنای کتاب، و aholic- که پسوندی به معنای معتاد است، یعنی کسی که از فرط علاقه به کتاب، یکجورهایی معتاد و عاشق آنهاست؛ و شاید این تنها اعتیادی در جهان باشد که پسندیده است.
نمیدانم رابطۀ شما با کتاب چگونه است، اما در این مقاله به مناسبت آغاز سال جدید خورشیدی، در حد توان خودم و رعایت اختصار، میکوشم شواهد و دلایلی را به شما ارائه کنم تا دریابید چرا بهتر است در سال جدید، کتاب خواندن را جزو برنامۀ اصلی روزانهتان قرار بدهید.
پیش از ورود به بخشهای مختلفی که برای این مقاله در نظر گرفتهام، اجازه بدهید این عبارت تاریخی از «فرانسیس بیکن» را نقل کنم که در سال ۱۶۲۵ میلادی نوشته است:
«بعضی از کتابها را باید چشید، برخی را باید بلعید، و تعداد اندکی را باید جوید و هضم کرد.»
به این معنا که برخی از کتابها فقط بخشهاییشان را باید خواند، تعداد دیگری را باید خواند اما نه خیلی کنجکاوانه، و بخش کوچکی را باید کامل و عمیق و بادقت خواند.»
چطور کتاب بخوانیم؟
واقعیت این است که نه در مدرسه و نه در دانشگاه، «خواندن» را یادِ ما ندادهاند. خواندن نه به معنای اینکه مثلا این عبارت را بتوانیم بخوانیم، به این مفهوم که چگونه با یک نوشته تعامل کنیم و مفاهیم آن را بیاموزیم و آنها را درونی و از آنِ خود کنیم. (بگذریم که بسیاری از آثار بزرگ نیز چنان ناخوشایند در کتابهای درسی عرضه شده بودند که مثلا من اکنون در ۳۷ سالگی، تازه باید شیرینی کلام «سعدی» را بچشم.)
در قرن بیستم، این طرز فکر تقریبا در همه جای جهان از سوی معلمان و کتابداران القا میشد که «نوشتن در کتاب یا مارکی و علامتی در آن گذاشتن، آن را کمارزش و آسیبدیده میکند.» در حالی که یکی از بهترین راههای کتابخوانی، خواندنِ همراه با تأمل و حاشیهنویسی است.
در مورد یکی از نویسندگان آمریکایی گفته شده اگر دوستانش کتابهای او را میخواندند بدون اینکه علامتی در آنها بگذارند یا حاشیهای بنویسند، به آنها تذکر میداد. او میگفت که خواندن کتاب نباید عملی منفعلانه باشد، بلکه باید مثل مکالمهای پرحرارت پیش برود.
البته پرواضح است که این شکل از خواندن، بیشتر برای کتابهایی کاربرد دارد که اندیشه را درگیر میکنند، وگرنه کتابهای داستان یا رمان را میتوان تا حد زیادی بدون حاشیهنویسی پیش برد. در مجموع، خواندن باید عملی «گفتوگومحور» (با نویسندۀ کتاب) و دارای شکلی «انتقادی» باشد.
مطالب را فقط نباید در مغز «دانلود» کرد، نباید تنها رونوشتی از آنها را به ذهن سپرد، حتی اگر گفتههای کسانی چون مولانا و حافظ یا فلان متفکر و فیلسوف باشد. از سوی دیگر، برای اثبات باورها و دانستههای خود کتاب نخوانید، بخوانید که شکلهای دیگرِ نگریستن به جهان و مسائل آن را بیاموزید؛ و با تفکر و یادداشتبرداری و علامت زدن و…، مطالب را از آنِ خود کنید. به یاد داشته باشید که «کیفی» خواندن بسی مهمتر از «کمّی» خواندن (تعداد کتابهایی که میخوانید) است.
البته، مهارتهای «تندخوانی» در جای خودش مفید است و خودم در فهرست مهارتهایی که میخواهم بیاموزم، «تندخوانی» را هم نوشتهام.
کتاب «بخرید»
از خرج کردن برای خرید کتابهای خوب نهراسید. بدانید که این کار، یک نوع «سرمایهگذاری» روی خودتان است. اگر با «تقسیم درآمدها» آشنا باشید، میدانید که حداکثر ۶۰ درصد از درآمد شما برای امور ضروری میتواند خرج شود.
کتاب خریدن هم یکی از این امور ضروری است که لازم است در سبد خریدتان بگنجانید. چرا؟ آیا میتوانید روزی را بدون خوردن خوراک سر کنید؟ جسم شما برای سالم ماندن و بالیده شدن، خوراک میخواهد. روح شما نیز همینطور است.
کتابِ خوب، به ذهن شما خوراک میرساند. نمیتوانید ذهن و جان خود را از خوراکهایی که لازم دارد محروم کنید و انتظار زندگیای خوش داشته باشید. بعضیها تند و تند گوشی موبایل خود را عوض میکنند، اما به کتاب که میرسند دستشان به خرج کردن نمیرود.
گوشی امسال با گوشی پارسال شاید خیلی فرقی نداشته باشد و بیشترْ ترفندهای بازاریابی در میان است تا شما را به خرید گوشی نو ترغیب کند. خیلی وقتها نیز این گوشی جدید ویژگیهایی دارد که اصلا شاید تا مدتها به کارتان نیاید. اگر بودجۀ محدود دارید، به کتاب بیشتر برسید تا به این قر و فرها. خود من از سال ۱۳۹۰ گوشیام را عوض نکردهام و هنوز تا حد خوبی نیازهایم را پاسخ میدهد.
چاپی یا الکترونیک؟
بیشتر به سلیقۀ شما بستگی دارد. الان سایتهایی هستند که تعدادی از کتابهای فارسی (حتی کتابهای تازهانتشاریافته) را به شکل قانونی در قالب الکترونیک عرضه میکنند. من بهشخصه بعد از سه سال تجربه کردنِ کتابهای الکترونیک (چه انگلیسی و چه فارسی، و عموما روی آیپد و آیفون)، به این نتیجه رسیدهام که بیشتر دلم میخواهد کتاب چاپیِ کاغذی بخرم و بخوانم.
البته در این حالت، یک مشکل پیش میآید: جا دادن کتابها. فضای امروزی خانهها عموما کوچک است و کتابهای چاپی بهسرعت میتوانند همه جا را پر کنند. یک راه این است که بسیار گزیده و بادقت کتابها را انتخاب کنید و بخرید، و تا چند کتابی را که تازه خریدهاید تمام نکردهاید، سراغ خرید کتابهای جدید نروید. یک راه دیگر هم «وجین کتابها» است؛ کاری که در کتابخانهها نیز مرسوم است.
حتی کتابخانهها نیز فضای محدودی دارند و در جایی که گنجایش ۲۰ هزار جلد کتاب دارد، نمیتوان ۵۰ هزار جلد کتاب جا داد. پیشنهاد میکنم سالی یک بار (که بهتر است دم عید نباشد تا با برنامههای خانهتکانی تداخل پیدا نکند) کتابهای خود را «وجین» کنید: آنهایی را که در سال گذشته سراغشان نرفتهاید و جزو کتابهای مرجع نیستند یا به نوعی برایتان ارزش و خاطرۀ خاصی ندارند، به دیگران ببخشید، به خریداران کتابهای دستدوم بفروشید، یا به کتابخانه اهدا کنید.
در خصوص کتابهای چاپی بگذارید یک نکتۀ مهم را هم بگویم: اشخاص مهمِ دنیای تکنولوژی، ساعات کارِ فرزندان خود با ابزارهای دیجیتال را محدود میکنند. خیلی از این بچهها تا سنی خاص، اجازه ندارند مثلا دست به آیپد بزنند. در عوض، به کتابخانهای پر از کتابهای چاپی دسترسی دارند.
نویسندۀ زندگینامۀ «استیو جابز» تعجب کرده بود وقتی به خانۀ او رفته و بچههایش را موبایل و تبلت به دست ندیده بود. آنها خودشان مُبدعِ این تکنولوژی هستند و از مضرات و خطرهای آن خیلی بهتر از ما آگاهند. نگذارید و نگذاریم ترفندهای بازاریابیِ آنها، ما را چنان بفریبد که تصور کنیم اگر دست فرزند دوسالهمان آیپد بدهیم و او بتواند با آن تعامل کند، نابغهای را فردا تحویل جامعه خواهیم داد.
اگر جامعهای بهتر میخواهیم، باید «خواندن» در خانوادۀ ما تبدیل به «فضیلت» شود.
با هم کتاب بخوانید
امروزه اکثر خانوادهها وقتی دور هم جمع میشوند، اگر سرشان گرم وایبربازی و امثال آن نباشد، احتمالا خیرۀ دیدنِ تلویزیوناند.
تا به حال شده دور هم بنشینید و مثلا پدر خانواده به صدای بلند و شمرده کتاب بخواند و همه بالذت گوش کنند و بعد دربارهاش با هم صحبت کنند؟ از یک نسلِ منقرضشده حرف نمیزنم، باز هم همان جناب «استیو جابز» چنین برنامهای در خانهاش داشت. دور میز بزرگ غذاخوری در آشپزخانه مینشستند و از کتابهای مختلف در زمینههای مختلف میخواندند و دربارهاش همۀ اعضای خانواده تبادل نظر میکردند.
میتوانید قفسهای را در کتابخانۀ خود، به کتابهایی اختصاص بدهید که مناسبِ بلندخوانی در جمع خانواده هستند. نیز میتوانید در شرکت و محل کار خود، یک ساعت در هفته دور هم جمع شوید و هر کس از کتابی که در آن هفته خوانده، ۵ دقیقه صحبت کند. میدانید چقدر مطلب نو در همین یک ساعت خواهید آموخت؟
آهسته و پیوسته بهتر است
یکی از «بهانهها» برای کتاب نخواندن، نداشتنِ وقت است. عجیب است که وقت برای دیدن سریالهای تلویزیونی و وبگردیهای بیهدف و چرخیدن در وایبر هست، اما برای کتاب وقت نیست!
خودتان را با این حرفها هم گول نزنید که مثلا آخر هفته ۸ ساعت کتاب میخوانم یا فلان سفر که رفتم، این کتاب را تمام میکنم.
مثل اکثر امور دیگر، در اینجا هم «تعادل» بهتر است. آهسته و پیوسته بروید، و به خاطر داشته باشید کارهای کوچکی که هر روز انجام میدهید، در ساختن زندگی شما تاثیر بیشتری دارند تا کارهای بزرگی که گاهی اوقات انجام میدهید.
قطعا روزی نیم ساعت میتوانید کتاب بخوانید. همین نیم ساعت را هم شده، ترجیحا در یک زمان مشخص از روز، به کتاب خواندن اختصاص بدهید.
به کتابفروشیها سر بزنید
این روزها اینترنت خیلی از کارها را راحت کرده و فروشگاههای اینترنتی زیادی هستند که از آنها میتوان کتاب خرید. اما در کنار آنها، سر زدن به کتابفروشیهای واقعی را فراموش نکنید، حتی شده فصلی یک مرتبه. ن
اگاه کتابی را کشف میکنید که در هیچ وبگردی آن را نیافته بودید و در جایی هم معرفی نشده بود (و چه لذتی دارد این کشف!). اصلا حضور در فضای کتابفروشی و بین کتابها، خودش آرامشبخش است.
ضمنا، میتوانید خیلی از کتابهایی را ببینید و لمس کنید و بخشهاییشان را بخوانید که خریدِ آنها و بردنشان به خانه، ضروت ندارد؛ از آنهایی که به قول «بیکن»: «[فقط] باید چشید.»
کتاب «عیدی» بدهید
عیدی و هدیه، کتاب بدهید. سلایق افراد را بشناسید و متناسب با آن، کتاب هدیه بدهید. به کارمندان و همکاران خود، به خانواده و عزیزان و دوستان خود، به بچههایی که به آنها عیدی میدهید، به جای چیزهایی که همه میدهند، کتابی بدهید که میتواند شما را یک عمر در خاطرِ آنها ماندگار کند و اصلا شاید زندگیشان را به شکل مثبت تغییر بدهد.
نکتۀ آخر:
اگر در زندگیتان کلا تلویزیون نبینید، اطمینان میدهم چیز خاصی را از دست نخواهید داد. اما اگر کتاب نخوانید، خیلی چیزها هست که از به دست آوردنشان محروم خواهید ماند.
اگر نمیتوانید کامل از تلویزیون دل بکنید، تماشای آن را «بسیار محدود» کنید یا برنامههای خوب را ضبط کنید و در فرصت مناسب ببینید. برنامهها و فیلمهای ارزشمند را روی دیویدی بخرید و تماشا کنید.
وقتِ خودتان را با اینترنت (که منبع دانایی نیست و فقط توهّمِ دانایی میآفریند) و چیزهایی مثل پیامهای صد من یک غاز وایبری، تلف نکنید.
عمر شما که بزرگترین سرمایۀ شماست، میتواند صرف اموری ارزشمندتر شود. کتاب خواندن، کتابِ خوب خواندن، و کتابها را خوب خواندن، زندگی شما را از پایه تغییر میدهد؛ پایهای که روی آن میتوانید بهترین زندگی را بنا کنید.
شما هماکنون اینجا در وبسایت مدرسه تحول فردی هستید! شما میتوانید تحول ایجاد کنید و شروع آن هم از خودتان است. لطفا شروع کنید!
درباره علی اکبر قزوینی
نویسنده و مدرس و کوچ زندگی است. وی در آموزشهای خود جدیدترین یافتههای روز را با تجربیات شخصی و فرهنگ غنی ایران ترکیب میکند که حاصل آن نوشتههایی خواندنی و تحولی عمیق در شاگردان وی است. علیاکبر قزوینی چند سالی ساکن کانادا بوده و اقامت آن کشور را دارد. وی هماکنون در ایران زندگی میکند.
نوشته های بیشتر از علی اکبر قزوینی5 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
سلام وقت بخیر مطالب بسیار عالی بود
متشکرم
استاد مثل همیشه از مطالبتون استفاده کردم و لذت بردم. نکات بسیار ارزنده ای را اشاره کردید.
سلام مطلب بسیار آموزنده بود.لطفا یه لیست از کتاب هایی که بنظر شما فوق العاده هستند را در قالب یک پست برای ما قرار دهید تا بتوانیم استفاده کنیم. با تشکر
سلام ممنون اقای قزوینی
من قبلا خیلی برام مهم بود که کتاب تمیز و نو باشه همیشه
ولی الان با این رهنمون شما هر صفحه کتاب را حاشیه نویسی میکنم و برداشت خودم را یاداشت میکنم
اگر در زندگیتان کلا تلویزیون نبینید، اطمینان میدهم چیز خاصی را از دست نخواهید داد. اما اگر کتاب نخوانید، خیلی چیزها هست که از به دست آوردنشان محروم خواهید ماند.
سلام
سپاسگزارم استاد عزیز
مثل همیشه از شما آموختم.
خدا حفظتون کنه!