ترک عادت و روشهای کاربردی برای ترک عادت
شما که هم اکنون در حال خواندن این مقاله در خصوص ترک عادت هستید،
احتمالا از طریق جست و جو در گوگل یا کلیک بر لینکی در همین سایت یا سایتی دیگر،
شاید هم از طریق شبکههای اجتماعی مثل تلگرام یا اینستاگرام به این مقاله رسیدهاید.
بسته به اینکه کدام یک از این موارد، «عادت» شما برای یافتن و خواندن مطالب جدید بوده باشد،
احتمال اینکه از آن روش به این مقاله رسیده باشید، بیشتر است.
اما فارغ از روشی که شما را به این مقاله در خصوص ترک عادت رسانده است،
مسئله مهم این است که سوالی ذهن شما را مشغول کرده است. اینکه «چطور میتوان یک عادت را ترک کرد؟» درست است؟
اما اصلا چرا بخواهیم یک عادت را ترک کنیم؟ گام اول، از همین سوال مهم شروع میشود.
چرا ترک عادت؟
جملهای در انگلیسی هست به این مضمون که Question hooks the mind و معنایش این است که «سؤال به ذهن قلاب میشود.»
برای همین است که همواره به ما توصیه شده است که از خودمان سوال های خوب بپرسیم.
پرسیدن سوال های خوب و عمیق کمک می کند که حتی اگر به پاسخ هم نرسیم،
در مسیر رسیدن به پاسخ، به دریافت های خیلی خوبی برسیم.
مثلاً کسی که از خودش سوال می کند چطور می توانم اقتصاد کشورم را متحول کنم،
قطعاً خیلی بیشتر از کسی رشد می کند که صرفا به مغازه کوچک خود می اندیشد (و فقط هم رشد مالی منظور نیست).
بنابراین برای ترک عادت هم اول از همه باید یک سؤال خوب از خودمان بپرسیم: چرا می خواهم این عادت را ترک کنم؟
خودآگاهی: اهمیت خودشناسی برای ترک عادت
اما آن سؤال «چرا می خواهم ترک عادت کنم؟» پیش نخواهد آمد مگر اینکه فرد ابتدا به درجه ای از خودآگاهی رسیده باشد.
یعنی به این نقطه، که متوجه شده باشد:
- عادتی دارد
- این عادت، برای ساخت زندگی دلخواهش عادت خوب و مناسب و مفیدی نیست.
گاهی ممکن است فرد از طریق مشاهدهٔ زندگی اش و از طریق تفکر فردی به این نتیجه برسد،
گاهی هم فردی از بیرون (مثلا پدر یا مادر، همسر، دوست، معلم یا کوچ) انسان را متوجه می کند
که اسیر عادتی شده است که اگر آن را ترک کند، زندگی بهتری خواهد داشت.
گاهی روند مذاکره های مختلف نیز ممکن است که ما را متوجه عادتی کند
که داریم و به این نتیجه برسیم که آن عادت موجب شکست ما در مذاکره می شود.
بنابراین، برای ترک عادت بای متوجه این موارد شده باشیم (و در واقع، این ها پیش نیاز هستند برای ترک عادت):
- من یک عادت دارم
- این عادت، مانع من برای رسیدن به موفقیت و داشتن زندگی دلخواه است (یا دستکم، حرکت من در این مسیر را کُند می کند)
عادت چیست؟
اما برای اینکه موفق به شناخت عادت شویم که بعد آن را بسنجیم و اگر عادت خوبی نبود،
برای ترک آن مصمم شویم، ابتدا باید ببینیم که عادت چیست.
در دایره المعارف آنلاین ویکیپدیا، عادت یا habit اینگونه تعریف شده است:
A habit is a routine of behavior that is repeated regularly and tends to occur subconsciously.
«عادت، یک رفتار روتین شده است که مرتبا تکرار می شود و بروز آن، به شکل ناخودآگاه است.»
اگر این جمله را بخواهیم بیشتر توضیح بدهیم تا معنایش روشن تر شود،
باید گفت که عادت یعنی یک رفتار/ کار یا مجموعهای از رفتارها/ کارها که در مواقع مختلف انجام می دهیم
و برای انجام دادن آن ها، فکر یا همان ذهن تحلیلی خود را به کار نمی اندازیم.
بر این مبنا، مثلا رانندگی خودرو برای کسی که سال ها رانندگی کرده، تبدیل به یک عادت شده است.
این فرد بدون اینکه برای هر بار فشردن پدال یا تعویض دنده یا گرداندن فرمان و… بخواهد فکر کند،
به شکل خودکار و گاهی حتی در حال گوش کردن به موسیقی
یا صحبت با بغل دستی یا فرو رفتن در افکار مختلف، رانندگی می کند؛
طوری که وقتی به مقصد می رسد اصلا متوجه نمی شود این همه مسیر را چطور طی کرده است!
عادت، مفید است یا مضر؟
اگر به همان مثال رانندگی توجه کنیم، درخواهیم یافت که اگر قرار بود برای هر حرکت فکر کنیم و تصمیم بگیریم،
عملاً رانندگی به کاری عذاب آور و خسته کننده و تقریباً ناممکن تبدیل می شد.
مغز شگفت انگیز ما، با اتوماتیک یا خودکار کردن بسیاری از فرآیندها،
به ما (و در واقع به خودش!) کمک می کند که انرژی کمتری برای کارهای روتین و تکراری صرف کنیم.
مثلاً تایپ را در نظر بگیرید. همین الان من دارم این مقاله را با استفاه از صفحه کلید، روی لپتاپ تایپ می کنم.
چندین و چند بار سعی کردم تا توانستم تایپ ده انگشتی را به یک عادت تبدیل کنم،
چون از ابتدای آشنایی با کامپیوتر، با تایپ ده انگشتی آشنا نشدم و آن را یاد نگرفتم،
مسیرهای عصبی این مدل تایپ در مغز من شکل نگرفته بود
و هرچند نیازی نیست برای تایپ مدام به صفحه کلید نگاه کنم، اما با تبدیل کردن تایپ ده انگشتی به عادت توانستم یک عادت خوب ایجاد کنم.
اما مسیر عصبی چه ارتباطی به عادت و ترک آن دارد؟
اگر تا اینجای مقاله را خوانده باشید، احتمالا این پرسش در ذهن شما شکل گرفته که مسیر عصبی چیست و چه ارتباطی به عادت و ترک آن دارد.
پس اجازه بدهید خیلی خلاصه درباره مسیر عصبی و نحوه شکلگیری آن در مغز بگویم.
هر سلول عصبی مغز ما که به آن نورون هم گفته میشود
(و مغز ما ۱۰۰ میلیارد ــ بله، صد میلیارد! ــ از این سلولها دارد)،
می تواند با سایر سلول های عصبی ارتباط برقرار کند (که تعداد این ارتباط ها برای هر نورون، به ۱۰ هزار می رسد).
این نوع ارتباط ها، برای انتقال پیام های عصبی در مغز، و رساندن فرمان ها به اعضای مختلف بدن، ضرورت دارد.
این پیوندها و ارتباط ها بین سلول های عصبی مغز، مرتبا ایجاد و گسسته می شوند؛
اما اگر یک ارتباط بارها و بارها شکل بگیرد، کمکم این مسیر ارتباطی در مغز تثبیت می شود و در واقع یک «مسیر» ساخته می شود.
وقتی مسیر ساخته شد، دیگر آنجا هست و قرار نیست هر بار برای ساخته شدن آن (یعنی ایجاد ارتباط بین دو سلول عصبی)، انرژی مغزی صرف شود.
تبریک می گویم! حالا شما نوروساینس شکلگیری عادت ها را بلدید!
آیا شکستن یک مسیر عصبی، کار راحتی است؟
حالا که می دانید بنیان مغزی یک عادت، پیوندهای پایدار بین سلول های عصبی مغز است،
و می دانید که برای ساخته شدن این «مسیر» کلی وقت و انرژی صرف شده است،
احتمالا می توانید نتیجه بگیرید که گسستن یا شکستن این مسیر هم نیازمند زمان و انرژی است.
اما بهترین راه برای شکستن این مسیر، این است که سلول های عصبی را وادار کنیم
که مسیر دیگری را شکل بدهند. برای همین است که روان شناسان توصیه می کنند بهترین راه برای ترک عادت، ساختن عادتی دیگر است.
دقت داشته باشید که عادت های مخرب به مرور زمان باعث از بین رفتن اعتماد به نفس می شود.
مثلا اگر قرار است عادت گردش بی حد و حساب در شبکه های اجتماعی را ترک کنیم، بدون
- جایگزین کردن آن با یک رفتار بهتر (مثلا قدم زدن، گوش کردن موسیقی، پرداختن به یک هنر مثل خوش نویسی و…)
- انجام مستمر رفتار جدید برای اینکه تبدیل به «عادت» شود
به احتمال زیاد در میانه راه ترک عادت، خسته و سرخورده خواهیم شد و بازی را به مسیرهای عصبی شکلگرفته برای عادت قبلی، واگذار خواهیم کرد.
ترک عادت : یک خلاصهٔ ۱۰۰ کلمه ای
عادت، یعنی رفتاری که آنقدر تکرارش کرده ایم که نقش آن در مغز ما حک شده است.
پس برای ترک عادت، باید رفتاری دیگر را جایگزین قبلی کنیم و آن را آنقدر تکرار کنیم که نقشی جدید در مغز ما شکل بگیرد.
دقت به زبان بدن نیز می تواند به ما کمک کند که متوجه شویم
در روند ترک عادتمان تا چه اندازه موفق بوده ایم و این زبان بدن در هر شخصی بنا به عادتی که دارد متفاوت است.
البته این کاری است که گفتنش آسان تر است تا عمل کردن به آن! ترک عادت آگاهی، و البته اراده و عزم و صبوری می خواهد.
درباره علی اکبر قزوینی
نویسنده و مدرس و کوچ زندگی است. وی در آموزشهای خود جدیدترین یافتههای روز را با تجربیات شخصی و فرهنگ غنی ایران ترکیب میکند که حاصل آن نوشتههایی خواندنی و تحولی عمیق در شاگردان وی است. علیاکبر قزوینی چند سالی ساکن کانادا بوده و اقامت آن کشور را دارد. وی هماکنون در ایران زندگی میکند.
نوشته های بیشتر از علی اکبر قزوینی
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید