جلسه هشتم دوره آنلاین شفای ذهن: ترک رفتارهای مخرب؛ تهدید کردن
توجه: این مطلب آموزشی، بخشی از دوره آنلاین شفای ذهن است.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-2o4oeyd’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
جلسه هشتم/ هفته هشتم/ ادامه گام پنجم: ترک رفتارهای مخرب؛ تهدید کردن
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1yurn4l’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایلهای صوتی زیر را گوش کنید:
آیتم رهایی از تهدید کردن:
[av_hr class=’short’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-r79zw5′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
تمرین رهایی از تهدید کردن:
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1on2bx1′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
متن پیادهشدهٔ فایلهای بالا:
آیتم رهایی از تهدید کردن:
به نام خداوند مهر و خداوند جان خداوند بخشنده مهربان سلام دوستان پیرحیاتی هستم مربی و مدرس تحول فردی و نویسنده کتاب فقط آویزان خودت شو در ادامه سلسله مباحث دوره تحول ذهنی در گام پنجم به آیتم “تهدید کردن” میرسیم. خوب در مبحث ترک رفتارهای مخرب هستیم و تهدید کردن یکی از رفتارهایی هست که بهشدت مخرب و آزاردهنده خواهد بود و ما عموماً آگاهانه و ناآگاهانه از اون استفاده میکنیم.
ببینیم تهدید کردن یعنی چی و قبل از هر چیزی باید بگم که به اعتقاد من آدمی که به تهدید کردن روی میاره درواقع محدودیتهای ذهنی خودش را به نمایش میگذارد تهدید کردن برای ما آدمها بهمثابه حمله به دیگری یا در حقیقت جنگجو بودن به شیوه غلط هست و جنگطلب بودن هست. وقتی کسی را تهدید میکنی یا خودت را حتی تهدید میکنی در حقیقت داری با یه چیزی به شیوه غلط میجنگی خیلی از آدمها با خودشآنهم تهدیدآمیز رفتار میکنند وقتی خودت را در حقیقت سرزنش میکنی وقتی خود انتقادی داری وقتی دائماً گفتگوی نامناسب و نامطلوب با خودت داری درواقع داری بهشکلی خودت را تهدید میکنی.
این تهدید کردن در حقیقت محدودیت ذهنی برای ما آورده و قبلتر ما محدوده ذهنیمان خیلی کوچک بوده که به این شکل دراومده من فکر میکنم آدمهایی که محدود هستند چه به لحاظ فکری چه به لحاظ عملی و رفتاری آنها آدمهایی هستند که خیلی بهسرعت به تهدید روی میآورند به اعتقاد من تهدید بهنوعی محدود کردن ذهن هست وقتی کسی را تهدید میکنی ذهنت را فقط به یک نقطه محدود میکنی تهدید نشانه بارز عدم بلوغ گفتاری و رفتاری است تهدید کردن آغاز روند عصبانیت و خشونتی پنهان است که در یکلحظه زمانی بروز خواهد کرد. درتهدید فشارهای روانی آزاد نشدهای نهفته است که انسان تا قبل از آن نتوانسته برای آن راهحلی بیابد تهدید از دیدگاه من مربی تحول فردی حد و حدود ذهن ما را نشان میدهد برای حل مسائل.
وقتی کسی را تهدید میکنی درواقع بلوغ خود را تنبیه میکنی یعنی نمیگذاری ذهن و روحت بلوغ پیدا کند. درتهدید نوعی اسارت آنی کلمه نهفته است یعنی بلافاصله در دام کلماتی میافتی که نشانه محدوده بسته ذهنی توست یعنی ذهنت در یک محدوده کلمات مشخص به دام میافتد تهدید یعنی تشدید ذهن به سمت حل نکردن مسئله تهدید یعنی محدودیت قائل شدن برای ذهن.
ببینید عزیزان من وقتی شما دچار تهدید میشوی درواقع داری دایره و عمق ذهن خودت رو نشون میدی امکان نداره شما آدمی را پیدا بکنید اهل صلح، عشق، صفا، و صمیمیت و دوستی با خود و جهان بعد تهدید به کار ببره امکان نداره شما کسی را در صلح با خودش ببینید و بعد تهدیدآمیز رفتار بکنه آدمهایی که اهل تهدید هستند آماده انفجار و خشونت احتمالی هستند و اینها کسانی هستند که با خودشان بهشدت مشکلدارند در حقیقت کسی که روی به تهدید میاره و تهدیدآمیز صحبت میکنه رفتار تهدیدآمیز داره نشان میدهد که در دلش چه آشوبی برپاست چقدر زخم و چقدر ناتوانی درونی در آن تجمع پیداکرده اگر دل من و شما زخمی نباشه و پر از ناراحتی زبانمان زخم و خار برای دیگران و خودمان نخواهد داشت اگر میبینید کسی زخمی هست و زخم هاش رو در طول زمان التیام نبخشیده آن آدم احتمال خیلی زیاد داره به تهدید روی بیاره و رفتار تهدیدآمیز داشته باشه خوب اینها آدمهایی هستند که تحت هیچ شرایطی خودشان را نبخشیدند و به صلح و صفا نرسیدند.
حالا ببینیم چه وقتهایی به سراغ تهدید میرویم؟ این خیلی مهم هست معمولاً در اینجور مواقع من به تجربه دریافتم که ما به سراغ تهدید میرویم:
ناتوانی در ابراز گفتهها و منظورهایمان، وقتی نمیتوانیم باکسی صحبت کنیم بهدرستی وقتی اجازه پیدا نمیکنیم حالا چه بهغلط چه درست با کسی صحبت کنیم وقتی گفتگوهای من و شما به حداقل میرسه معمولاً ما دچار تهدید درونی میشویم ابتدا این تهدید در درون ما شکل میگیرد یعنی ما خودمان را سرزنش میکنیم خودمان را تهدید میکنیم خودمان را تنبیه میکنیم و بعد شکل بیرونی هم پیدا خواهد کرد.
لطفاً، لطفاً و خواهشاَ باکسانی که در ارتباط هستید باب گفتگوی سالم را بازکنید و سعی کنید فارغ از انتقاد و سرزنش و تهدید با دیگران گفتگو کنید گفتگو کردن رمز حل کردن بسیاری از مشکلات و معضلات ارتباطی ماست ما خیلی وقتها چون نمیتوانیم با دیگری حرف بزنیم و یا حرف درست بزنیم به مشکل برمیخوریم ارتباط و گفتگوی سالم شرط زندگی سالم هست گفتگو کردن به مفهوم درست بودن آن نیست باید گفتگوی درست را یاد بگیریم خیلی از گفتگوها به سمت تنش میرود چون تیغ برنده انتقاد را در دلش داره اگر بیاموزیم که درست صحبت کنیم اگر بیاموزیم بدون پیشداوری و قضاوت بدون تهدید بدون رفتارهای مخرب گفتگو کنیم ما بسیاری از ارتباط هامون به گلستانی از روابط تبدیل میشود پر از محصول خواهد بود اون رابطهها چون معتقدم روابط ما انسانها محصولات فراوانی برای ما خواهد داشت اگر درست باشه محصولات خوب خوشمزه و شیرین و اگر غلط باشد تلخ و گزنده…
نکته دوم وقتی سراغ تهدید میرویم که ناتوانی درحل مسائل داریم یعنی ما یه چیزه بغرنج یه مسئلهای پیش میاد برامون نمیتونیم حلش کنیم این باعث تهدید میشه فرض بفرمایید پیشامدی برای شما میاد که این پیشامد چه خوب چه بد اصلاً نمیتونیم حلش کنیم خوب عموماً وقتی تلخ هست سراغ تهدید میرویم وقتی نمیتونیم مسئله را حل کنیم هر اتفاقی را اتفاقی بررسی میکنیم و اهل پیشگویی و پیشبینی میشویم نمی تونیم مسئله را حل کنیم و به سمت تهدید خود و دیگران میرویم اگر بهجای موانع، بهجای دیدن موانع، بهجای مانعتراشی، به سمت راهحل محور بودن برویم و هر اتفاقی را اتفاق ندانیم طبع من و شما دچار تهدید نخواهیم شد بلکه بهجای تهدید محدوده ذهنیمان را باز میکنیم و می گم احتمالاً برای یک مسئله چندین راهحل وجود دارد وقتی از حل مسائل ناتوان هستیم به سمت تهدید خود و دیگران میرویم چون فکر میکنیم این میتونه برای من و شماراهحلی باشد اما غلط ترین راهحل تهدید خود و دیگران هست.
نکته سوم وقتی ما معمولاً به سمت تهدید میرویم که احساس زور و دیکتاتوری از سمت دیگران و نیز از سوی والد درونمان باشد، والد درون را بارها توی دوره تحول ذهنی توضیح داده و میدم یعنی اون فشار روانی که از کودکی از طریق پدر و مادر خانواده و اجتماع بر ما تحمیلشده والد یعنی اون فشار غلط رفتارهای غلط زورمندانهای که در ذهن ما شکلگرفته باید نبایدهای بسیار اشتباهی که برای من و شما وضع کردند درصورتیکه می تونست این به این شکل نباشه در همین لحظهاین را میخوام دوستانی که این پادکست آموزشی را میشنوند کتاب وضعیت آخر تامس هریس ترجمه استاد اسماعیل فصیح را بخوانند چون بسیار کمک میکنه به درک مفهوم والد کودک و بالغ بنابراین احساس زور و دیکتاتوری یکچیز دیگه ای هست که ما را به سمت تهدید سوق میدهد اگر من و شما آگاهانه زندگی نکرده باشیم و اگر مفهوم کودک والد و بالغ را بلد نباشیم طبعاً به سمت تهدید پیش میرویم.
خوب این احساس زور و دیکتاتوری فشاری هست که در ذهن من و شما جمع میشه و بعد خروجیش میشه تهدید خودمان و دیگران و عواقب بسیار دردناکی خواهد داشت.
نکته چهارم کمالگرایی هست که در گام نهم دوره تحول ذهنی بهخوبی به آن میپردازم و بهسادگی این کمالگرایی را حل میکنیم انشاءالله به لطف الهی چیزی که بهشدت در سرزمین من ایران و در بین بانوان وطن من خیلی زیاد هست این کمالگرایی؛ کمالگرایی باعث میشه که من و شما بهجای پیدا کردن بهترین خودمان دنبال بهترینهای دیگران باشیم دنبال شدن چیزی غیر از خودمان باشیم کمالگرایی بهشدت رابطه مستقیمی با مقایسه داره و این قیاس خود و دیگری در حقیقت ما را دچار ناراحتیهای فراوان میکنه ازجمله تهدید کردن آدمی که دائماً کمالگرایی داره یا خودش رو داره تهدید میکنه یا دیگری را.
نکته پنجم احساس قدرت فراوان نسبت به ضُعَفا هست اگر کسی از دیدگاه شخصی در ضعف قرار دارد هر ضعفی جسمی روحی روانی اون وقت هست که ما میتوانیم به سمت تهدید کردن بریم دیدید این اتفاق خیلی وقتها در مقابل کودکان رخ میده احساس قدرت کاذب که تهدید را میاره و فکر میکنیم مثلاً می تونیم بهش زور بگیم و این کار را میکنیم و والدهای غلط ما از کودک یک فرد رنجور و ناتوان در آینده خواهد ساخت و آن را دچار ناراحتیهای فراوان میکنه پس از احساس قدرت فراوان نسبت به ضُعَفا چیزی هست که باعث میشه ما به سمت تهدید بریم اگر یک روز آدم ضعیفی را در هر لِوِلی دیدید نسبت به خودتان ضعیفتر بود و مهربان باهاش بودید بدونید که این تهدید از جان شما رخت بربسته و نسبت با دیگران هرگز با تهدید رفتار نکردید و این نشاندهنده بلوغ شماست.
نکته ششم اتحادهای ساختگی هست ما خیلی وقتها میبینیم خیلی آدمها باهمدیگر متحد میشوند و تهدیدآمیز با یک نفر دیگری صحبت میکنند برای غلبه همهجانبه اون فرد خیلی وقتها آدمها باهمدیگر بهصورت کاملاً قراردادی و ساختگی متحد میشوند برای شکست فرد دیگری این بسیار نمود پیدا میکنه در عرصههای بینالمللی همچنین و بعضی کشورها باهم متحد میشوند برعلیه کشور دیگری این تهدیدآمیز رفتار کردن در شخص و اجتماع و حتی در مسائل زمامداری حکومتها بسیار دیده میشه اگر در رفتار اجتماعی هم دقت کنید گاهی اوقات دو، سه نفر آدم در روابط اجتماعی ساده در خانوادهها باهمدیگر برعلیه کس دیگری جمع میشوند و اتحاد ساختگی به وجود میارن به سمت تهدید کردن میروند.
نکته بعدی فشار روانی اجتماع هست یعنی فشارهایی که گهگاه بر ما وارد میشه ما نمیتوانیم آن فشار را حل کنیم این فشار باعث میشه که ما به سمت تهدید پیش برویم مثلاً فرض بفرمایید ما یک کاری را میکنیم اشتباه است و این اشتباه را دیگران متوجه میشوند و مدام من و شمارا سرزنش میکنند این فشار روانی سرزنش بالاخره یک جایی احتمال داره بیرون بزنه به شکل تهدید کردن به شکل عصبانیت و خشونت.
نکته بعدی آموزش صحیح در این زمینه نداشتن؛ وقتی آموزش نبینیم راجع به برخورد با رفتارهای مخرب طبعاً تهدید کردن درجانمان نهادینه میشود یعنی اگر ما آموزش نبینیم آموزشهای صحیح نبینیم چطور میتونیم تهدید کردن را از بین ببریم.
نکته بعدی شناسایی حد و حدود خودمان در امور هست وقتی حد و حدودمان را در روابط خصوصاً نمیدانیم وقتی حد و حدود خودمان و وظایف خودمان را در هر امری نمیدانیم و این را شناسایی نکردیم به سمت تهدید میرویم مثلاً من یک کارمندی هستم در یک ادارهای چه دولتی چه خصوصی اونجا من دقیقاً نمیدونم چهکارهام دقیقاً نمیدونم چه وظایفی دارم بعد فشار حاصل از این می تونه من و شمارا به سمت تهدید ببره یعنی چی؟ یعنی من حد و حدود خودم را بشناسم بدونم چهکار باید بکنم چهکاری چه روانی چه شغلی از هر بُعدی که نگاش کنی حد و حدود خودت را که بشناسی معمولاً به سمت تهدید چیزی یا کسی نمیری فشاری بهت وارد نمیشه اگر فشاری هم وارد بشه در حوزه اختیارات خودت باشه خودت را مجاز نمی دونی به کسی تهدیدی بکنی یا خودت را تهدیدی بکنی بنابراین شناسایی حد و حدود خودمان در روابط در امور زندگی خیلی کمک می کنه که ما پامون را از گلیم مان فراتر نذاریم این حد و حدود تعیین کردن این مرزهای خوب زندگی را تعیین کردن مرزهای خوب روابط را تعیین کردن باعث میشه ما از تهدید کردن پرهیز بکنیم.
خوب دوستان در ادامه مبحث تهدید ببینیم با چهکارهایی میتوانیم از تهدید کردن رهایی پیدا کنیم ۹ مورد را توضیح میدهم خدمتتان و در این ۹ مورد بعضی از موارد که نیاز به توضیحات بیشتر داره را حتماً توضیحات کافی خواهم داد که واضح و گویا باشه.
مثل هر امری اولین نکته را تمرین پذیرش میدانم یعنی تمرین صحیح گام اول اگر هر مطلبی که رخ میده هر اتفاقی که رخ میدهد را ما اتفاقی ندانیم و در دلش پیامی که نهفته هست را درک بکنیم ما اتفاقی زندگی نمیکنیم و نیازی نیست به رفتارهای مخرب آن را پیامی میدانیم برای اصلاح خودمان وزندگی بارها گفتم ماها عموماً اتفاقی زندگی میکنیم چون هر اتفاق را اتفاقی میدانیم یعنی اگر اتفاقات را اتفاق ندانیم پیام بدانیم برای رشد و شکوفایی و آگاهی خودمان وزندگیمان قطعاً من و شما نیاز به رفتارهای مخرب نخواهیم داشت ما رفتار مخرب داریم چون از درون تخریب شدیم ما رفتار مخرب داریم چون آموزش ندیدیم که پذیرش حقیقی یعنی چی اگر من و شما بدانیم که پذیرش حقیقی تقسیمبندی سهمهای انسانی و الهی وجود داره واقعاً و چقدر میتونه به من و شما کمک کند خوب دیگه چرا تهدید کنیم چرخه صحیح پذیرش را که توضیح دادم که باید منتج بشه به حرکت و عمل منتج بشه به خروجیهای تأثیرگذار اگر ما همچین چیزی داشته باشیم و مسیر درست پذیرش را طی کنیم رفتار مخربی از من و شما سر نمیزنه.
ما رفتار مخرب مان به خاطر آموزش ندیدنهای صحیح است اگر آموزش صحیح ببینیم پذیرش را قبول کنیم و این پذیرش را اجرایی کنیم قطعاً من و شما از رفتارهای مخرب خارج خواهیم شد چون رفتار مخرب بیش از هر انسانی خودمان را تخریب خواهد کرد و ما فکر میکنیم به دیگران داریم ضربه میزنیم یا فکر میکنیم رفتارمان مثلاً اگر تهدیدآمیز هست داریم به خواسته هامون بهدرستی میرسیم نه این در دل خودش پیامهای بسیاری داره وقتی رفتار مخرب انجام میدهیم نشان میدهد در دل ما چقدر جراحتهای التیام نیافته هست جراحتهایی که واقعاً بهبود نیافته روش کار نکردیم و این باعث میشه دیگران را زخمی کنیم آغاز تهدید از پذیرش نداشتن هست مثل بسیاری از رفتارهای مخرب ما برای همین در کتاب فقط آویزان خودت شو گفتم که پذیرش سنگ بنای تحول فردی است چون تحول فردی در حقیقت زمانی آغاز میشه که من و شما پذیرش حقیقی داشته باشیم که در گام اول دوره تحول ذهنی بهخوبی به آن پرداختم.
نکته دوم یافتن زبان مشترک با انسانهاست این یعنی چی؟ ببینید دوستان ما لزوماً نباید آدمها را قبول داشته باشیم پذیرش حقیقی اینجوری نیست، یعنی چی؟ پذیرش حقیقی یعنی ما درک کنیم تفاوت داریم با دیگری، خلاص یعنی من بفهمم با دیگران تفاوت دارم ولی همین نباید باعث بشه که ما زبان مشترک مون از بین بره زبان مشترک منظورم زبان دل مشترک هست زبان ظاهری نیست یه کسی به زبان فارسی یکی به انگلیسی یکی به فرانسه صحبت میکنه هرکسی به ملیت خودش منظورم زبان مشترک درونی انسانهاست و خوب یادتان باشه این زبان مشترک در ادامه می گم با چند تا کار به دست میآید اما خوب این نکته را الآن دقت کنید اگر متوجه شدید افرادی هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر ضربه زدن شما قرار دارند دنبالِ هیچ زبان مشترکی با آنها نباشید و از آنها بهشدت دوریکنید بسیاری از آدمها آگاهانه و ناآگاهانه به شما ضربه میزنند در هر دو صورت ما ضربه میخوریم پس بهتره ازشون دوریکنیم.
اما برای اینکه زبان مشترک با انسانها پیدا کنیم چند تا نکته را لازم میدانم: اولازهمهیقین کنیم که ما مالک چیزی نیستیم ما حتی مالک خودمآنهم نیستیم مالک اصلی آفریننده این جهان هست که ما را آفرید و این آفرینش تعلقخاطر ما به دنیا و خودمان نباید باشه و وقتی ما حس مالکیت به چیزی پیدا میکنیم احتمال خروج از زبان مشترک با انسانها زیاد هست و بعد رفتن به سمت تهدید اگر میخواهیم با دیگران مثلاً من باهمسرم میخواهم ارتباط درستی داشته باشم نباید احساس مالکیت داشته باشم این حس مالکیت من را از زبان مشترکم با ایشان دور میکند اگر من با فرزندم میخواهم رابطه بکنم نباید حس مالکیت داشته باشم این حس مالکیت من را بهشدت به سمت تهدید میبره در برخی موارد یا همیشه بسیاری از پدر مادرها یا همسران را دیدم که باهمدیگر به شکل مالک چیزی بودن زندگی میکنند و اینیکی از بدترین نوع زندگیهاست من مالکیتی برفرد و انسان دیگری ندارم اصلاً من مالکیت بر چیزی توی این جهان ندارم برای من و شما به مدت معینی چیزهایی را به عاریت و کرایه دادند که من و شما فعلاً باهاش سرگرم باشیم.
در حقیقت من اگر مالکیت خودم را از روی مسائل بردارم همانطور که در این دوره تحول ذهنی داریم آموزش میدهیم اگر من یاد بگیرم که حقیقتاً مالک چیزی نیستم یک مورد درآنواحد برای شما رخ میده و اون آرامشِ بسیار و کاهش استرسهای شماست واقعاً ما از یکلحظه دیگه خودمان خبر نداریم ما اصلاً نمیدونم تا چند لحظهی آینده چه اتفاقی ممکنه بیفته برای من و شما پس چرا اینقدر احساس مالکیت داریم براثر این حس غلط مالکیت صبح تا شب در جنگیم هم با خودمآنهم با دیگران اگر جهان را شناور و عاری از مالک بودن برای انسان بدانیم بسیار آرامتر بسیار با طمأنینه تر زندگی میکنیم و زبان دل همه انسانها را درک میکنیم.
من باهمسرم مسئله پیدا میکنم مثلاً فقط به خاطر اینکه فکر میکنم ایشون باید این کار را انجام بده خوب این طرز تفکر غلط به تهدید و خشونت خواهد انجامید من با فرزندم مسئلهدارم یا بلعکس من با مادرم پدرم مسئلهدارم چون به یکشکلی من خودم را مالک آنها میدانم یا آنها خودشان را مالک من میدانند خوب این به اختلاف میرسونه و قطعاً به سمت تهدید میره پس لطف کنیم ما خودمان را مالک چیزی ندانیم و پروردگار عالمیان را مالک اصلی بدانیم تا این بار غلط ذهنی از دوش ما برداشته بشه.
همینجا لازم میدانم یک نکتهای را بگم دوستان خوب دقت کنید وقتی شما خودتان را مالک چیزی ندونید چند تا مسئله ریز که به اعتقاد من اصلاً ریز نیست رخ میده و اون اینکه اولازهمه وقتی شما خودت را مالک چیزی ندونی حس وابستگیهات کاهش پیدا میکنه فرض بفرمایید یک گوشی لمسی بسیار خوب دارید که بسیار دوستش میدارید در این لحظه قصد کنید که با خودتان به این سمت برید که این گوشی را متعلق به خودتان ندانید دست، بدانید که این گوشی چند روزی و چند صباحی دست شماست و بعد احتمالاً نباشه همانطور که خیلی وقتها دیدیم میفروشیم میره یکی دیگه مالکش میشه اگر الآن حس مالک بودن را از این گوشی فرضی بردارید آیا وابستگیهاتون کاهش پیدا نمیکند؟ راجع به خودرو، زن، زندگی، شوهر، همسر، مادر، پدر، همش اینجوری فکر کنید یا فرزند ما بسیاری از فرزند هامون را بهعنوان مالک باهاشون برخورد میکنیم فکر میکنیم ملکیت دارند برای ما درصورتیکه اصلاً اینطور نیست و این ملکیت که باعث رفتن به سمت تهدید می شه و زبان مشترک ما انسانها اینجا گم میشه ما واقعاً خیلی وقتها توی زندگی زناشویی زندگی شخصی در خانوادهها اصلاً زبان مشترک پیدا نمیکنیم هرکسی حرف خودش را میزنه چون دلها یکی نیست چون همه همدیگر را مقصر میدانند تهدید میکنند زبان مشترکی اینجا وجود نداره پس اولین نکتهای که مالکیت نداشتن به همراه نخواهد داشت شمارا از وابستگیها رهایی میدهد.
نکته دوم وقتی مالک چیزی نیستی بار احساسی غلط هم از روی شما برداشته میشه من اگر فرزندم را به خاطر وجود مقدس خودش که از نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی هست دوست دارم آیا حس مالکیت و حس غلط احساسی روش دارم، حس غلط احساسی یعنی چی؟ یعنی اینکه دائماً وسواس فکری دارم احساس هیجانات فراوان دارم بهغلط و فکر میکنم این بازیچه دست منه عروسک دست منه نه اصلاً اینطوری نیست و این وابستگی نداشتن که رخ میدهد وقتی شما مالکیت را برداری از ذهنت وابستگی برداشته میشه بار احساسی غلط ات از بین میره و دیگری را به خاطر وجود مقدس خودش دوست داری بدون مالکیت بدون وابستگی.
و نکته بعدی که رخ میدهد شما با مالک نبودن چیزی پذیرش ات بالا میره و مهمترین پذیرشی هم که بالا میره احتمال از دست دادن هر چیزی در لحظه هست یعنی مطمئن نیستی تا چند روز دیگه هم باشه این پس به خاطر وجود خودت و وجود خودش دوسش داری هر چیزی که هست از ماشین و ملک و خودرو گرفته تا انسانهای دیگر من تعلقخاطر به کس دیگری اگر به خاطر ملکیت، مالکیت باشه که قطعاً خراب کردم موضوع را و بطن قضیه را نفهمیدم پس زبان مشترکم پیدا نمیکنم و اگر قراره به زبان مشترک پیدا کنم بهتره اولازهمه مالکیت خودم را بر همهی اجزا و جوارح از خودم گرفته تا دیگران مالک بودن را بردارم و منتفی کنم من مالک خودم هم نیستم من فقط مالک رفتار و گفتار و انتخابهای خودم هستم من میتونم بگم خداوند به من عقل و شعور و درایت داده بهاندازه کافی از این چیزی که عطاشده استفاده کنم حتی این عقل و شعور و درایت و انتخاب هم تا یه مدتزمانی هست بعد میتونه بگیرش و من تعطیل بشم مثل بسیاری از آدمها که از عقل و آگاهی خودشان دور افتادند و پشت کردند به شعور درونی و خرد درونی انسانی خودشان.
نکته دوم فهمیدن دقیق منظور انسانها از بیان و رفتارشان هست اگر میخواهیم زبان مشترک با انسانهای دیگر پیدا کنیم بفهمیم دقیقاً چی میگن و اینیک نکته طلایی داره لطفاً پرسشهای دقیق از هم داشته باشیم باور کنید اگر ما پرسشهای اساسی و فاقد رفتارهای مخرب داشته باشیم زبان دل همدیگر را بهراحتی پیدا میکنیم اصلاً بحث مقصر بودن کسی یا چیزی نیست ولی وقتی کسی به ما چیزی را میگه بیهوده نگیم فهمیدم بیهوده اظهار ناتوانی و عجز و شکست نکنیم شاید اون طرف داره اشتباه میگه سؤالات خوب بپرسیم چراهای خوب چگونگیهای خوب این سؤال پرسیدن در فرهنگ ما الآن بهشدت کاهش پیداکرده و این ضربه شدیدی به من و شما می زنه اگر میخواهیم زبان دل انسانها را بفهمیم حتی اگر زبان ظاهری آدمها را هم میخواهیم بفهمیم سؤالات خوب بپرسیم این سؤال خوب باعث کنجکاوی کنکاش و خودکاوی فراوان میشه.
نکته سوم خودمان و دیگران را قضاوت نکنیم بی قضاوت به سراغ زبان دل آدمها بریم تا باهاشون زبان مشترک پیدا کنیم وقتی قضاوت میکنی در حقیقت میری به سمت مسند حلاوت و شیرینی میری یه شیرینی خاصی را انتخاب میکنی برای خودت که اونجا مسند قضاوت بسیار شیرینه برای بعضی آدمها بسیار شیرینه قضاوت میکنی تا از خودت فرار کنی خوب قضاوت نکنیم اون قضاوت کردن من و شمارا به سمت تهدید میبره چون زبان مشترک پیدا نمیکنیم و رأی صادر میکنیم دائماً این رأی صادر کردن راحتترین فرار ذهنی هست که من و شما برای راحت کردن خودمان و حل نکردن مسئله پیش میبریم.
نکته بعدی لطفاً از قطعیت کلامی در هنگام گفتگوها پرهیز کنید من اگر دائماً بگم این است و جز این نیست شما حالتان گرفته میشه من اگر دائماً بخوام شمارا هی پر از اشتباه نشون بدم هی قاطعانه در کلام برخورد کنم شما پر از مقاومت میشی و این راه یافتن زبان مشترک با انسانها را میبندد لطفاً بهجای قطعیت کلامی فقط بگید نظر من اینه بگید من در این لحظهاین احساس یا این درک و فهم را دارم این میتونه درست بوده باشه چون به تعداد آدمها درک و زبان متفاوت وجود داره هر آدمی میتونه جور دیگه ای برخورد کنه هر آدمی میتونه جور دیگه زندگی کنه جور دیگه ای تفکر کنه که این اساس اصل اول دوره تحول ذهنی گام اول هست ” پذیرش”
و نکته آخر به نظر من درک دیگران بهمنظور همعقیده شدن یا همراه شدن با آنها نیست بلکه بهمنظور یافتن راهی برای تعامل بیشتر با آنهاست اگر رابطه کلامی شما اگر رابطه رفتاری شما بر مبنای درک دیگران باشد به مفهوم این نیست که با اون همعقیده هستی میتونی بگی که من با اون آدم همعقیده نیستم ولی حرفش را بشنوم درکش کنم بهاندازه وسع ذهنی قلبی و روحیش این باعث میشه که شما حداقل یک گوش شنوا داشته باشید و این باعث میشه که زبان مشترک انسانی را پیدا کنید با دیگران این زبان مشترک انسانی همزبان ظاهری را میگم همزبان دلی که زبان دلی فوقالعاده است وقتی بادل دیگری رابطه بکنی بسیار بسیار بهش نزدیک میشی و دیگه تهدید لازم نیست.
من بسیاری از مراجعینم شاگردانم یا دوستانی که درزمینهٔ تحول فردی بهم مراجعه میکنند به این مسئله واقف هستم که اون آدم متفاوته دوباره میریم سر اصل پذیرش روستان میدونم که درکش نگاهش به این زندگی با من متفاوته شما یک مکعب را بگذارید از زوایای مختلف بایستی بهش نگاه کنید یکسان نمیبینید این را اصطلاحاً در معماری بهش میگن پرسپکتیو؛ پرسپکتیو نگاه من و شما با پرسپکتیو نگاه دیگران بهشدت میتونه متفاوت باشه من اگر این را بفهمم بسیاری از مشکلات درونی خودم حل میشه چرا تهدید به کار ببرم. اگر زاویهی دید دیگران را قبول کنیم به این مفهوم که اون آدم زاویهی دیدش با من متفاوته این بسیاری از مشکلات ما را حل میکنه بهظاهر ساده است ولی دقت کنید چقدر توی اجتماع توی همین مسئله توی همین ایران خودمان مشکلداریم بعد به سمت تهدید میرویم.
این نکات را گفتم برای یافتن زبان مشترک با انسانها یعنی با این طریق و روشهایی که گفتم میتونیم زبان مشترک انسانها را پیدا کنیم و بعد بر اساس همین میتونیم به سمت تهدید نریم اینا را برای رهایی از تهدید دارم عرض میکنم دیگه نکتهی دوم یافتن زبان مشترک با انسانها بود توضیحات را خوب دقت کنید که با این طریق ما میتونیم زبان مشترک با انسانها را پیدا کنیم.
و اما نکتهی سوم پرهیز از کمالگرایی هست، کمالگرایی واقعاً معضل بسیاری از آدمها هست در همهی جوامع در ایران من این را در بانوان بسیار دیدم به خاطر پسزدگی و فشار روانی که روی قشر بانوان وطنم هست و این کاملاً قابلدرک هست به خاطر به نظر من مرد محور بودن مملکت ما هست و به خاطر اینکه ما به هر صورت به یکشکلی ما محوریت کارهامون رو به مردها سپردیم و این فشار روانی باعث کمالگرایی بانوان میشه برای اثبات خودشان.
الآن می خوام بگم که بهسادگی چطوری میشه پرهیز از کمالگرایی را داشت البته در گام نهم دوره تحول ذهنی حتماً بهش میپردازیم و صحبت خواهیم کرد آنچه که من الآن برام مهمه این هست که ما یه نکتهای را داشته باشیم برای عبور از کمالگرایی که اون وقت این کمالگرایی تهدید برای ما میاره انقدر فشار روانی میاره که بالاخره مجبور به تهدید خود و دیگران میشویم کمالگرایی در این حالت در بحث تهدید از دیدگاه من بسیار تهدید خودمان را به دنبال خواهد داشت یعنی کمالگرایی باعث میشه ما اول خودمان را خیلی تهدید کنیم دچار فشار روانی زیاد بشیم و هی تهدیدآمیز با خودمان برخورد کنیم یادمان باشد که برای پرهیز از تهدید و برای پرهیز از کمالگرایی در بخش کمالگرایی اگر میخواهید تهدید نکنید دو تا کلمه رو یادمان باشه تعامل و تعادل با رعایت این دو نکته کمالگرایی واقعاً تا حدود زیادی برطرف میشه این تجربه شخصی و شغلی و کاری من بوده خیلی کمک به من کرده.
اولاً قبل از اینکه این دو تا کلمه را توضیح بدهم یه چیزی رو خوب بدانید ما هرگز کامل نیستیم و قرار نیست کامل بشیم مگر در طی مسیر زندگی آنهم با انتخابهای درست عملکرد درست و نیز لطف الهی شامل حال من باشه ما میتونیم آدم کامل باشیم بنابراین کامل بودن را و کمالگرا بودن را از ذهنمان برداریم و انقدر خودمان را در مسائل محق نداریم هر انسانی اشتباه میکنه من بارها در دوره تحول گفتم بازهم میگم ما انسانیم و لازم الخطا نه جایزالخطا ما لازمه اشتباه کنیم چون اگر اشتباه نکنیم یا احمق میشویم یا دیکتاتور پس وقتی داریم محق میدانیم خودمان را به سمت زورگویی و دیکتاتور میرویم و این کمالگرایی ماست اگر چیزی را بهیقین دریافتی برای کسی بگو که باورش داره و برای خودت چرا جار بزنیم و بگیم این است و جز این نیست.
حالا بپردازم به این دو تا نکته تعامل و تعادل؛ تعامل ازنظر من یعنی رابطه خوبِ خودت با خودت و جهان اگر رابطه خودت با خودت صلحآمیز آرامشبخش و خوب باشد نیازی نیست به کمالگرایی اصلاً کمالگرایی برداشته میشه بهتبع اون تهدیدی هم نخواهد آمد شما کمالگرا هستی چون رابطهات با خودت بههمخورده چون تعاملت بههمخورده چون دائماً با خودت گفتگوهایی از سر، سرزنش داری از سر اشتباهات ذهنی داری.
تعادل هم دقیقاً یعنی اینکه شما معادله خودت را با جهان نفهمیدی، نفهمیدی چند چندی تعادلت بههمریخته ازنظر رفتاری و کرداری بسیاری از آدمها را ببینید ساعتها روی پروژهها و پروژهها وقت میگذارند ولی از خودشان راضی نیستند و حتی اون فشار روانی را هم درست میدانند درصورتیکه میتوانستند با یک برنامهریزی دقیق بهاندازه اون چیزی که توانشان هست به واقعیت و حقیقت تلاش کنند نتیجه را واگذار کنند به بسیاری از پارامترهایی که دست ما هم نیست بسیاری از اتفاقاتی که واقعاً اتفاق نیست و سر راه ما قرار می گیره و مسیر ما را به سمت درست یا غلط میکشونه بنابراین تعامل و تعادل اگر رعایت بشه ما از کمالگرایی دوری خواهیم کرد و این نکتهای هست که اگر رعایت کنیم طبعاً به تهدید دچار نمیشویم.
نکته بعدی در پرهیز از تهدید کردن صلح با خودِ؛ بچهها صلح با خود یعنی اینکه از صبح که بلند میشویم، از صبح که از خواب بلند میشویم اینقدر سراغ چیزهای منفی نریم در گام چهارم دوره تحول در بحث مراقبه و مراقبت توضیح دادم ما با عملکرد ساده خودمان میتونیم به سمت صلح بریم؛ صلح با خود نادیده گرفتن مشکلات نیست صلح با خود نادیده گرفتن موانع نیست بلکه یادگرفتن راهحلهایی برای عبور از موانع است.
صلح با خود یعنی بدانی و بفهمی که کسی در جنگ با تو نیست تو با خودت در جنگی یعنی ما دائماً در حال خواستههای بیپایان آرزوهای غلط وغلوط مشکلات فراوان برای پوچ برای هیچ اصلاً معلوم نیست چهکار میخواهیم بکنیم بنابراین صلح با خود از رهگذر مراقبه و مراقبتهای رفتاری میاد دقت کنیم صبح تا شب به چی گوش میکنیم آدمهای اطرافمان کیا هستند و دائماً نشخوار ذهنی من و شما چیست این کمک میکنه به اینکه به صلح با خودت برسی.
اما نکته بعدی تطهیر کلام هست که در گام هفتم دوره تحول ذهنی و در گام پنجم کتاب فقط آویزان خودت شو به آن پرداختم اگر دائماً عادت به استفاده کردن از عبارات رکیک و نادرست دارید شما بالقوه آماده تهدید هستی یعنی به سمت تهدید کردن میری آدمی که بی ادبه بی آدابه بهراحتی دیگران و خودش را تهدید میکنه آدمی که رعایت شئونات خودش را و دیگران را نمیکنه قطعاً دچار تهدید میشه تهدید یعنی رفتن به سمت رفتار مخرب دیگه خوب چه کسی آمادهتر از آدمهایی که فحاشاند و زبان بسیار تند و تلخی دارند آماده خواهد بود برای تهدید… دقیقاً کسانی که تطهیر کلام ندارند در حقیقت دچار تهدید کلامی میشوند.
اگر ادب و آداب را رعایت بکنیم که در بحث تطهیر کلام در گام هفتم دوره تحول ذهنی راجع بهش صحبت میکنم ما کمتر دچار تهدید خواهیم شد و قطعاً اگر رعایت کنیم دچار تهدید نمیشیم آدمی که آراسته صحبت میکنه آدمی که یاد گرفته و آموخته ادب و آداب را مقابل همه ازجمله کودکان رعایت بکنه ازجمله حیوانات رعایت بکنه دچار تهدید نمیشه.
نکته بعدی دوستان ظرفیتسازی درونی هست من فکر میکنم بزرگترین رسالت هر انسانی تا پایان زندگیاش ظرفیتسازی است از دیدگاه من مربی تحول فردی ظرفیتسازی بزرگترین رسالت هر انسانی است حالا این ظرفیتسازی یعنی چی؟ ظرفیتسازی درونی چند تا نکته داره که اگه رعایت کنیم طبعاً من و شما اصلاً تهدید نخواهیم کرد کسی را.
۱) احتمال خطا را برای خودمان لحاظ کنیم عرض کردم ما انسانیم و لازم الخطا چرا انقدر به دنبال این هستیم که خطای دیگران را به رُخشان بکشیم بعد خطای خودمان را یادمون بره پس بنابراین لحاظ کنیم این موضوع را که ما خطاکار هستیم احتمال خطا برامون وجود داره چه بهتره انجام ندیم اگر احتمال خطا را برای خودمان در نظر بگیریم اینقدر خودمان را محق نمیدانیم به سمت کمالگرایی نمیرویم تهدید هم نخواهیم کرد.
پس پیوستگی مطالب را خوب دقت کنید ظرفیتسازی باعث کاهش کمالگرایی میشه و بعد رهایی از تهدید خوب خودمان را پس در مورد اول خطاکار بدانیم احتمال خطا هم داشته باشیم یعنی فکر کنیم که بابا هرلحظه احتمال داره که ما خطا کنیم دیگران هم خطا میکنند این، اون بار غلط احساسی را کاهش میدهد این بار فشار روحی روانی ما را بهشدت کاهش میدهد.
نکته دوم در ظرفیتسازی این هستش که ما آگاه بشیم گاهی تحت غلطترین روشها تربیت میشیم گاهی در دورافتادهترین نقاط دنیا هیچ آموزشی وجود نداره و اصلاً آموزش معنا نداره بزرگ میشیم و این از ما آدمی با ظرفیت بسته و کوتاه و کوچک میسازد و ما را تبدیل میکنه به آدمی که اصلاً ظرفیت نداریم برای پرهیز از اینها آموزشهای صحیح را لازم میدانم و فکر میکنم آدمی که آموزش ببینه، آموزش درست ببینه قطعاً میتونه ظرفیتسازی بالایی در خودش ایجاد کنه و به این طریق از تهدید رهایی پیدا بکنه.
نکته بعدی مثل هر چیزی بالا بردن پذیرش در تمام ابعاد زندگی هست فهم درک و اجرای پذیرش ما را بهشدت ظرفیت ساز میکنه، ظرفیت ما را بالا می بره و ما را تبدیل به آدمی میکنه که ظرف درونیمان غنی، قوی و عمیق خواهد شد.
نکته بعدی دقت در روابطمان هست هر رابطهای صحیح نیست و رابطههای غلط ظرفیتهای ما را خراب خواهد کرد.
نکته بعدی همانطور که در کتاب قاتل رویاهایت را بشناس گفتم و در دوره رایگان تصویری هم که قاتل رویاهایمان را واقعاً بشناسیم اگر رویاهامون را بشناسیم و بعد بفهمیم چه چیزهایی قاتل رویاهای ما هست این ظرفیت ما را این ظرفیت ما را گسترش میدهد آگاهانه یا ناآگاهانه رویاهایمان را به دست قاتلها ندیم چون ظرفیتمان را کوچک و کم میکند اگر رویاهایمان را بشناسیم به این راحتی از زندگی فرار نمیکنیم به سمت تهدید کردن هم نمیریم آدمی که رویا نداره پر از تلخی و ناراحتیه بنابراین بهراحتی به دیگران می تازه.
نکته بعدی در روابط برای ظرفیتسازی تمرکز بر اشتراکات است نه اختلافات اصلی که در دل پذیرش هم نهفته است یعنی برای اینکه ظرفیتسازیتان بالا بره و بهتبع اون کسی را و خودتان را تهدید نکنید لطفاً بر اشتراکات خود با دیگران تمرکز کنید نه اختلافات… بابا شما دیگه میدونید اون آدم حالا آدمهایی که میشناسید خصوصاً توی زاویه دید دیگه ای قرار داره چرا باهاش سر اون اختلافات انقدر میکوبی اگر اشتراکاتی پیدا میکنی بسمالله نمیکنی دورش خط بکش چون تو را وارد حاشیههایی میکنه که انرژی و ظرفیتت را میسوزاند اگر با دیگران اختلافات عمیق دارید و نقطه اشتراکی پیدا نمیکنید لطفاً ازش دوریکنید اگر میتوانید چون اینها ظرفیتهای شمارا خراب میکنند رویاهای شمارا به قتل میرسانند و شمارا تبدیل به آدمی مثل خودشان میکنند بسیاری از آدمهای ضعیف که اهل تهدید هم هستند و زبان مشترک دیگری هم پیدا نکردند آدمهایی هستند که بهشدت میخواهند دیگران را شبیه خودشان کنند و این بدترین راه ممکن است ازشون دوریکنید.
نکته بعدی که خیلی به ظرفیتسازی کمک میکنه به اعتقاد من روی آوردن به هنر هست، ذات هنر شادیآفرین و ابعاد بخش هست یعنی بُعدهای وجودی شمارا بیشتر میکنه ذات هنر زاویه دید انسانها را تغییر دادن هست در هنر پرسپکتیو وجود دارد و شما پرسپکتیو گونه زندگی میکنید وقتی یاد بگیری همیشه زوایای مختلف یه چیزی را پیدا کنی بهراحتی زد به وجودیت عمیق و وسیع میشه.
نکته بعدی به اعتقاد من مسافرتهاست سفرهای کاری مالی حالی تمام اینها میتونه کمک کنه به اینکه شما آدم دیگه ای بشی و ظرف وجودت عمیق بشه آدمی که تجارب حاصل از سفرش را همیشه پیش چشمانش داشته باشه آدم با ظرفیتی میشه و بهراحتی به سمتوسوی تهدید نمیره دقت کنید به آدمهایی که مسافرتهای زیادی کردند و عمر و سن شان را در مسافرتها گذراندند اگر این آدمها درس لازم را از مسافرتهاشون گرفته باشند و فقط سفر را برای خوشگذرانی ندیده باشند و سفر را فقط برای کار فقط برای پول ندیده باشند در ارتباط با این آدمها میفهمیم که چقدر این آدمها غنی عمیق و دوستداشتنی هستند و ظرفیتهای درونیشان چقدر بزرگشده. خوب دوستان این هم بحث ظرفیتسازی بود که گفتم یعنی این ظرفیتسازیها در حقیقت باعث میشه من و شما به سمتوسوی رهایی از تهدید بریم و دیگرکسی را چیزی را تهدید نکنیم و بتوانیم با ظرفیت بالا با دیگران برخورد کنیم.
و اما نکتهی هفتم در مبحث رهایی از تهدید عملی نمودن برنامهها هست یعنی عملگرا بودن اگر اهل عمل باشید اگر اهل عمل کردن به برنامههاتون باشید شما به سمت تهدید لفظی و زبانی و عملی پیش نمیروید آدمهای عملگرا وقت ندارند کسی را تهدید کنند آدمهای عملگرا وقت ندارن توی فکرشون چیزی را بتراشند برای تهدید کردن خودشان و دیگران دقت کنید آدمهایی که بیبرنامهاند یا فقط اهل برنامهاند نه اهل عمل کردن دائماً به سمت تهدید خودشان و دیگران پیش میروند عملی کردن برنامهها حتی بهغلط از شما آدمی میسازد مصمم و اهل تصمیمگیری لطفاً در عمل کردن و پیادهسازی برنامههاتون تعجیل کنید هر گامی که بهسوی عملی کردن برنامهها پیش میرید از تهدید دوگام فاصله میگیرید آدمهای عملگرا اهل تهدید کسی نیستند آدمهای عملگرا برنامههاشون را عملی میکنند بهجای اینکه دیگری را تهدید کنند.
نکته هشتم در رهایی از تهدید پذیرفتن شکست است پذیرفتن شکست به معنی تسلیم نیست این را در مبحث پذیرش خوب توضیح دادم یکبار دیگه هم میگم اگر در زندگیتون فقط بخواهید برنده باشید شما خیلی چیز زیادی یاد نمیگیرید نخواهیم که همواره برنده باشیم در گفتگوها در روابط دنبال برنده شدن خودمان نباشیم به دنبال پرنده شدن خودمان باشیم یعنی پرواز کنیم از اسارتهای کلامی در قیدوبندهای سفسطه گری.
ما خیلی وقتها در روابطمان خصوصاً در گفتگوها میخواهیم شکست را نپذیریم و برنده باشیم میخواهیم اشتباه خودمان را چه کلامی چه رفتاری نپذیریم آدمهایی که دنبال برنده شدن هستند برنده شدن دائمی هستند چیزهای کمتری یاد میگیرند ما عموماً پس از شکست هامون درسهای غنیتر و قویتری میگیریم بنابراین شکست را باجان و دل بخشی از زندگی خودمان بدانیم تا از تهدید خودمان و دیگران دستبرداریم آدمهایی که شناور زندگی میکنند آدمهایی که با آغوش باز با تمامیت وجود و حضور خودشان زندگی را تماماً میپذیرند آدمهایی هستند که شکست را جزئی از زندگی میدانند و دلشون نمیخواد برنده دائمی باشند به سمت برنده شدن با برنامهریزی و عمل حرکت میکنند ولی اگر روزی شکست خوردند دنیا را تمامشده نمیدانند و آن را بخشی از زندگی خودشان میدانند.
نکته بعدی کنترل هیجانات هست لطفاً در گفتگوها خصوصاً در روابط و در گفتگوها هیجان، سطح هیجان خودتان را کنترل کنید یعنی اگر میبینید که دارید به سمت تغییر تن صدا به سمت ناراحتیهای درونی به سمت عصبی شدن میرید محل را ترک کنید اگر میتوانید و یا برای چند لحظهای بحث را ترک کنید گفتگو را ترک کنید که به سمت تهدید نرید اگر چیزی شمارا آزار میده سعی کنید گفتگو کنید ولی اگر هیجان تون بالا هست حتی گفتگو هم ازنظر من غلط هست چون شمارا به سمت هیجانات منفی میبره و درنتیجه تهدید از شما سر خواهد زد.
ممنون و سپاسگزار هستم که به این پادکست آموزشی دقت کردید مبحث تهدید هم تمام شد سپاسگزار شما هستم محمود پیرحیاتی هستم مربی و مدرس تحول فردی و نویسنده کتاب فقط آویزان خودت شو خدانگه دارتون.
تمرین رهایی از تهدید کردن:
خوب حالا دوستان دقت کنید برای تهدید کردن چند تا تمرین میگم این تمرینها را انجام بدهید اول مثل همیشه در ترک رفتارهای مخرب که میگم تمرین ویسهای چنددقیقهای هست چند دقیقه بهصورت کاملاً تعمدی و تصنعی دیگران را تهدید کنید یعنی ویس رکوردر را روشن کنید بگذارید و تهدید کنید حالا فرض بفرمایید یه نفر را دارید تهدید میکنید بعد این ویس را عمیقاً گوش کنید ببینید چه حالی بهتون دست میده این تمرین ویس شمارا تنبیه حقیقی میکنه تنبیه از جنس آگاهی میکند و بعد میفهمید که چقدر این روش غلط هست این به شما ازنظر ذهنی این را میآموزد که این کار را نکنید این تمرین ویس بسیار خوب است.
یه نکتهای را در تمرین ویس بچهها دقت کنید و اون بعد از تهدید کردن و گوش کردن تمرین گفتگوی سالم داشته باشید یه بار دیگه ویس رکوردر را بگذارید و حالا گفتگوی سالم بکنید؛ گفتگوی سالم یعنی بدون رفتارهای مخرب تا اینجا که آموختید، بدون رفتارهای مخربی که تا اینجا آموختید با خودتان و یا فرد مقابل فرضی گفتگو کنید سعی کنید عبارات شیرین و مثبت به کار ببرید سعی کنید در ارتباط سالمی که قرار دارید در گفتگوی سالمی که قرار دارید هیچکدام از رفتارهای مخرب را استفاده نکنید و بعد این گفتگو را چندین و چند بار گوش کنید تا در گوش جان شما جای بگیره چون هرجانی گوش شنوایی داره که ما آن گوش را بستیم اگر اون گوش باز بشه هوش ما هم باز میشه هوش درونیمان باز میشه و دیگر به این راحتی سراغ تهدید و تنبیه و اینجور چیزها نمیرویم.
بعد دوستان در تمرین تهدید کردن چه بهصورت ویس و چه بهصورت حقیقی سؤالات خوب بپرسید از این به بعد سعی کنید هر جا به سمت تهدید داشتید میرفتید و کسی شمارا تهدید میکرد سؤال ازش بپرسید چرایی و چگونگی بپرسید چرا این الفاظ را به کار میبرید راجع به من چرا این نکته را میگید دعوتش کنید به گفتگو اگر امکانپذیر هست و بعد بگید این نظر شماست نظر من با شما متفاوت هست سؤالات خوب بپرسید ازش سؤالاتی که از سوی شما تهدید نباشه از سوی شما تخریب نباشه این را با ویس اگر تمرین کنید بهشدت به شما کمک میکند برای نهادینه شدن.
و نکته بعدی لطفاً تهدیداتتان را دقت کنید ببینید چه زمانهایی و چه مواقعی شما دچار تهدید میشوید شناسایی این کمک میکنه به بهبود تهدید یعنی چی؟ نهایتاً به این نتیجه میرسید که اونجا کمتر برید نهایتاً به این نتیجه میرسید که مثلاً اگر غذا نخورده باشید آدمی هستید که تهدید میکنید دیگران را بنابراین غذاتون را میخورید به زمان و مکان دقت کنید این شناسایی کمک زیادی به بهبود تهدید خواهد کرد.
ممنون شما هستم خدانگهدار.
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-1c4q1xx’ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایل PDF حاوی مرور اجمالی مطالب این جلسه:
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-iivus5′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
فایل PDF آتشنشینی مربوط به این جلسه در تاریخ ۳۰ مرداد ۹۸:
[av_hr class=’default’ height=’۵۰’ shadow=’no-shadow’ position=’center’ custom_border=’av-border-thin’ custom_width=’۵۰px’ custom_border_color=” custom_margin_top=’۳۰px’ custom_margin_bottom=’۳۰px’ icon_select=’yes’ custom_icon_color=” icon=’ue808′ font=’entypo-fontello’ av_uid=’av-iivus5′ custom_class=” admin_preview_bg=”]
درباره علی اکبر قزوینی
نویسنده و مدرس و کوچ زندگی است. وی در آموزشهای خود جدیدترین یافتههای روز را با تجربیات شخصی و فرهنگ غنی ایران ترکیب میکند که حاصل آن نوشتههایی خواندنی و تحولی عمیق در شاگردان وی است. علیاکبر قزوینی چند سالی ساکن کانادا بوده و اقامت آن کشور را دارد. وی هماکنون در ایران زندگی میکند.
نوشته های بیشتر از علی اکبر قزوینی
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید