سطوح مختلف ارتباطات
این مدل پنج سطح مختلف ارتباطات را به شما نشان خواهد داد که در ساخت نزولی خود اینگونه ظاهر میشوند:
- تأیید وجود
- درک احساسی
- وابستگی
- اهمیتدادن
- خویشاوندی مقدس
سطح اول تأیید وجود
آیا طرف مقابل حضور شما را تأیید میکند یا شما را نادیده میگیرد؟
در فیلم «جرک»، استیو مارتین نقش ناوین جانسون را بازی میکند؛
یک کارگر بهبنبسترسیده پمپگاز که سعی میکند تا جای خود را در دنیا پیدا کند.
روزی یک دفترچه تلفن جدید به ایستگاه پمپگاز رسید، ناوین هنگامیکه نام خود را در آن یافت، از شادی بالا و پایین میپرید و میگفت:
«حالا برای خودم کسی هستم. میلیونها نفر هر روز به این دفترچه نگاه میکنند»،
این همان عمومیت خودجوش-چاپشدن نام- است که مردم را میسازد.
اینچنین لذتبردن او قدرت ابتداییترین سطح ارتباط انسانی را مشخص میکند؛ تأیید وجود.
همه ما دوست داریم برای خودمان کسی باشیم؛
کسیکه دیده و صدایش شنیده میشود و قسمت معنیداری از دنیاست.
تصور کنید به یک مهمانی با همکاران خود رفتهاید و آنها همه سخنان شما را نادیده میگیرند یا تصور کنید با خانواده خود مشغول خوردن شام هستید
و هرچه تلاش میکنید با آنها سخن بگویید،
حتی به شما نگاه نمیکنند.
حس دردی که در این موقعیت احساس میکنید، واضح است.
احزاب سیاسی ضربههای سنگینی از تأییدنشدن و موردتوجه قرارنگرفتن متحمل میشوند،
بهچشمنیامدن یعنی وجودنداشتن و هیچکس طالب آن نیست.
سطح دوم
درک احساسی؛ آیا طرف مقابل تجربیات احساسی شما را قضاوت میکند یا آنها را معتبر میداند؟
برای اهمیتدادن باید به قلمروی احساس طرف مقابل وارد شد.
شما تجربه طرف مقابل خود را احساس کرده و اهمیت آنرا درک میکنید.
دو نوع از این درک و اهمیتدادن وجود دارد؛
درک عقلانی که در آن شما با منطق تجربیات دیگران را میسنجید و به آن احترام میگذارید.
این نوع از درک از احساس مبراست و پاسخی احساسی را در بر نخواهد داشت.
تصور کنید یک قاتل قصد کشتن یک دختر جوان را دارد:
او دختر را با درک منطقی از آسیبپذیریهایش به ماشین خود کشانده و میفریبد.
قاتل احساسات دخترک را میخواند، اما تجربیات احساسی در خود او بهوجود نمیآورد.
در درک احساسی اما موضوع کاملاً متفاوت است و شما در احساس طرف مقابلتان شریک میشوید.
ذهن دارای مداری است که این امکان را فراهم میسازد و این مدار در روابط معنیدارتر فعالتر است.
عصبشناس آلمانی، تانیا سینگر اینگونه بیان میکند که اگر شما شاهد بریدن دست فرد موردعلاقه خود باشید،
شبکه عصبیتان فعال شده و درد احساسی آن واقعه را حس میکنید.
سطح سوم
وابستگی؛ آیا طرف مقابل شما را بهعنوان فردی قابل جایگزینی یا کسیکه از لحاظ احساسی جایگزینی ندارد، میبیند؟
در وابستگی شما یک پیوستگی مقاوم را تجربه میکنید.
شاید بزرگترین دردی که میتوان در یک ازدواج حس کرد این است که همسر شما با شخص دیگری رابطه دارد که به شما این حس را القا میکند که قابل جایگزینشدن هستید.
وابستگی بهمعنی همبستگی است و یک چسبندگی احساسی که شما را به طرف مقابل نزدیک نگاه میدارد.
به این دلیل، در آشتی و صلح وجود وابستگی تأثیر بسیاری دارد و باعث بهوجودآمدن رابطه چسبنده میشود.
بهدنبال دو نشانه بارز وابستگی بگردید؛
اولی یک نیاز که شما و طرف مقابل از نظر احساسی متصل بمانید.
پسر خردسال من، لیام مدام به دست و پای مادرش چنگ میزد.
هنگامیکه مادرش مشغول تایپ پشت رایانه یا آشپزی بود و جرأت دوری از او را بیشتر از چند یارد نداشت.
بعضی از زوجهای طلاقگرفته حتی سالها پس از جدایی، به دعوا روزگار میگذرانند تا حس وابستگی خود را سیراب کنند.
این حس کنترل وابستگی میتواند دلیل بعضی از رفتارهای غیرطبیعی باشد.
مثالی از این عنوان همسری ناراضی است که چمدانش را میبندد و اعلام میکند از رابطه خسته شده و قصد ترککردن آن را دارد و با خشم از در خارج میشود؛
تنها برای اینکه همسرش بهدنبال او رفته و فریاد بزند بدون او نمیتواند زندگی کند و بهدنبالش خواهد رفت.
دومین علامت وابستگی داشتن استرس جدایی است.
هنگامیکه نیازهای احساسی شما بیپاسخ بماند، زنگ خطر استرس جدایی به صدا درمیآید.
برای لیام کوچک این اعتراض به شکل یک اوقاتتلخی بیان میشود که در آن فریاد برمیآورد:
«مادر مرا در آغوش بگیر!»
هنگامیکه مادرش او را در آغوش میگیرد، مسکنهای مورفینمانندی در مغز ترشح میشوند که لبخند را مجدداً به لبان او بازمیگرداند.
همین زنگهای هشدار در رابطه زوجهای طلاقگرفته وجود دارد که نه میتوانند با یکدیگر زندگی کنند، نه قابلیت آن را دارند که از هم دور باشند.
سطح چهارم
اهمیت دادن؛ آیا احساس میکنید طرف مقابل به سرنوشت شما بیاهمیت است یا به شما اهمیت میدهد؟
در یک روی سکه، طرف مقابل به همه نکات محوری شما اهمیت میدهد و عشق او به شما انکارناپذیر است.
میزان فداکاری طرف مقابل برای سالم و سلامتبودن شما، میزان اهمیتداشتنتان برای طرف مقابل را بیان میکند.
مادری را در فلوریدا میشناختم که بسیار برای پسرش نگران بود؛
پسری که تاجر کوکائین بود.
مادرش او را به پلیس معرفی کرد و رابطهشان را قربانی سلامت پسرش کرد.
«متضاد عشق، نفرت نیست بیتفاوتی است»؛
نوشته برنده جایزه نوبل، الی ویزل.
بهعنوان یک نجاتیافته از هولوکاست، او در قرارگاه مرکزی نازیها دریافت که دردناکتر از قساوت نازیها، بیاهمیتی ابتدایی کمیته بینالمللی به وضعیت آنهاست.»
سطح پنجم
خویشاوندی مقدس؛ آیا طرف مقابل شما را با اخلاقی ناسازگار یا با روحی مهربان میبیند؟
خویشاوندی مقدس رابطهای متعالی است که بر اساس روابط ایدئولوژیکی و روحی بهوجود میآید.
مالکوم ایکس همیشه ایده برابری نژادی را مسخره میکرد تا اینکه به مکه سفر کرد و دهها هزار نفر از سرتاسر دنیا را دید.
از هر رنگ و قومی در میان آنها بود؛
از بلوندهای چشمآبی تا سیاهپوستان آفریقایی.
همه مشغول اجرای یک رسم، در حال بهتصویرکشیدن روحیه همبستگی و برادری که تجربیات من در آمریکا ثابت کرده بود هرگز نمیتواند در میان سفیدپوستان و افرادی از نژاد دیگر وجود داشته باشد.
وطنپرستی نمونه دیگری از خویشاوندی مقدس است.
سربازی در میدان جنگ جان و تن خود را در معرض خطر قرار میدهد تا جان همرزم زخمیاش را نجات دهد.
این سرباز تنها برای سرباز زخمیشده ارزش خاصی قائل نیست،
بلکه خود را در برابر حس وطنپرستی مسئول میداند. بههرحال یک رابطه متعالی، دینی یا غیره میتواند حس خویشاوندی مقدس را القا کند.
هنگامیکه فرزند اولم، نوح یکسال داشت او را برای تماشای غروب زیبای خورشید به ساحل بردم.
من حس خویشاوندی مقدسی نسبتبه او و محیط زیبایی که اطرافمان بود، داشتم.
سهم خود را از ارتباطاتتان بگیرید
حالا که درک بهتری از پنج مرحله ارتباط دارید، میتوانید از آنها استفاده کنید تا روابط خود را بهبود بخشید؛
برای مثال، خود را در تعارض با شخصی مانند یکی از اعضای خانواده، همکاران یا همسایه در نظر بگیرید.
نگاهی صادقانه به درون داشته باشید تا سطح ارتباط خود را مشخص کنید.
چه میزان احساس تأییدشدن میکنید؟
چه میزان احساس میکنید طرف مقابل درک قابلقبولی از شما دارد؟
آیا احساس وابستگی میکنید؟
آیا به آنها اهمیت میدهید؟
آیا احساس یک خویشاوندی مقدس بین خود دارید؟
به چارت زیر رجوع کنید تا حساسیت رابطه خود را مشخص کنید.
در نظر بگیرید در خانواده برادر یا خواهر شما احساساتتان را درک میکند، اما نه بهمیزان قابلقبول شما، این مسأله بیانگر یک خلأ ادراکی است (مرحله دوم).
در هر مرحله از چارچوب، در جایی که احساس میکنید روابط شما قرار دارد، علامتی بگذارید.
سپس از خود بپرسید چه میزان علاقه دارید تا این ارتباط پررنگتر باشد؟
سپس با علامتی متفاوت آن را مشخص کنید.
خلئی که میان این دو علامت وجود دارد، همان میزان حساسیت شما در رابطه است.
از همه این خلأها نتبرداری کنید.
حال، خود را بهجای طرف مقابل قرار دهید.
چه میزان خود را با شما متصل میدانند.
آیا احساس میکنند شما حضور آنها را میپذیرید؟
از نظر احساسی درکشان میکنید؟
به چارت پایین مراجعه کنید و با درنظرگرفتن درک آنها از رابطه مشخص کنید آنها میخواهند این رابطه پررنگتر باشد یا خیر.
محور احساسات احتمالی |
مرحله ارتباط |
بیتفاوتی ——————————پذیرش کامل حضور | ۱. پذیرش حضور |
قضاوت احساسات———————–پذیرش | ۲. ادراک |
قابل جایگزینی————————-غیرقابل جایگزینی | ۳. وابستگی |
بیتفاوت —————————– حائزاهمیت | ۴. اهمیت |
روحیه های جدا———————— روحیههایی متصل | ۵. خویشاوندی مقدس |
زبان بدنتان درباره شما چه میگوید؟
[button type=”navy-blue”]
برای مشاهده مقاله جامع “زبان بدن” کلیک کنید
[/button]
فقط مرگ قابل مذاکره نیست!
[button type=”navy-blue”]
برای مشاهده مقاله جذاب “مذاکره” کلیک کنید
[/button]
درباره علی بهرام پور
من علی بهرام پور، نویسنده، مدرس و مربی اصول و فنون مذاکره هستم و قصد دارم در این وبسایت مطالب کاربردی و مورد نیاز را که در سالیان فعالیتم در بلاروس و ترکیه و ایران عزیز بدست آوردم را به اشتراک بگذارم.
نوشته های بیشتر از علی بهرام پور1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
سلام. وقت به خیر. لطفا منبع مقاله درباره سطوح رابطه رو میفرمایید؟