پنج قاتل مکالمات
مکالمات بخش مهمی از زندگی و روابط ما را تشکیل می دهند.
ما از طریق مکالمه، دیدگاه و احساسات خود را بیان می کنیم.
از طرف دیگر در حین مکالمات، از عواطف و افکار مخاطبان خود هم آگاه می شویم.
زبان بدن و فن بیان هم در هر مکالمه مهم است؛ البته به شرطی که پیش از توجه به آنها مکالمه را به قتل نرسانده باشیم!
یعنی فرصت ادامه دادن به آن مکالمه را به بن بست نرسانده باشیم.
پنج قاتل مکالمات
در این مطلب شما را با پنج قاتل مکالمات آشنا می کنیم. هر کدام از این قاتل ها می توانند شعله یک مکالمه موثر را خاموش کنند.
شروع یک مکالمه
شما معمولا یک مکالمه را چطور شروع می کنید؟ اکثر افراد برای شروع مکالمه سوالات کوتاه می پرسند. به این کار یخ شکنی می گوییم.
البته پرسیدن بعضی سوالات مانند:«جلسه چه زمانی آغاز می شود؟»
برای مواقعی است که می خواهید سریع به اصل مطلب برسید. در این حالت شما ممکن است نیاز یا تمایلی برای ادامه دادن به مکالمه نداشته باشید.
با وجود این، نقش سوال های اولیه در پیشبرد مکالمه بسیار حیاتی است.
به دو موقعیت زیر توجه کنید:
موقعیت اول
یک زوج پس از یک روز کاری به خانه برگشته اند. خانم از روی عادت و بدون حوصله از همسرش می پرسد:
«امروز چطور بود؟» همسرش هم به صورت اتوماتیک پاسخ می دهد: «مثل همیشه بود.»
موقعیت دوم
خریداری وارد یک دفتر معاملات املاک می شود. کارمند دفتر به سرعت سمت او رفته و می پرسد:«دنبال چه مدل خانه یا ملکی هستید؟»
خریدار به او پاسخ واضحی نمی دهد و کارمند هم با حالتی عصبی به او گوش می دهد. این مکالمه ممکن است پیش برود، اما بسیار دشوار و غیرموثر خواهد بود.
چه چیز در هر دوی این موقعیت ها مشکل ساز بود؟ نوع سوال اولیه که مطرح شد!
پنج قاتل مکالمات همین سوال ها و جملات اولیه هستند که نادرست مطرح می شوند.
در ادامه هر کدام از این قاتل ها را بهتر معرفی می کنیم!
قاتل شماره یک
قاتل اول، پرسیدن سوال های خیلی باز و عمومی است.
این سوال ها طیف وسیعی از پاسخ ها را شامل می شوند. از آنجایی که مخاطب شما نمی داند
دقیقا منظور شما چیست، به یک پاسخ سطحی و تکراری بسنده می کند.
راه حل این است که سوال خود را به موضوع مشخصی محدود کنید.
به طور مثال در موقعیت اول، خانم می توانست بپرسد:
«در اخبار خواندم که سمت محل کار شما تصادف سنگینی شده بود. وضعیت چقدر بد بود؟ ترافیک سنگین بود؟»
قاتل شماره دو
عامل دومی که مکالمات را از همان اول به بن بست می رساند، پرسیدن سوالات سخت و دشوار است.
اگر می خواهید مکالمه ای را آغاز کنید، سوال های چالش برانگیز نپرسید.
در این حالت ممکن است مخاطب از پاسخ دادن طفره برود یا اشتیاق خود را برای صحبت از دست بدهد.
بهتر است سوالاتی بپرسید که پاسخ آن برای مخاطب ساده و آشناست.
به طور مثال در موقعیت فرضی دوم، بهتر بود کارمند مشاور املاک از مراجع در مورد خانه فعلی اش سوال بپرسد.
سوال هایی مانند امکانات آن خانه، دسترسی اش به مسیرهای اصلی و…
این سوال ها برای مخاطب احساس آرامش و راحتی ایجاد می کند. در نتیجه، پیش بردن مکالمه با او ساده تر می شود.
قاتل شماره سه
سومین قاتل مکالمه، پرسیدن سوالاتی است که مخاطب را در تنگنا قرار می دهند.
این سوالات معمولا با این هدف پرسیده می شوند که طرف مقابل با نقطه نظر گوینده موافقت کند.
این سوالات بر خلاف سوالات گروه اول، بسیار بسته هستند و در حقیقت یک جواب بیشتر ندارند.
برای مثال به چنین سوالی دقت کنید:«هوا دیگر تاریک شده. بهتر است خانه بمانیم. مگر نه؟».
در این نوع سوال ها، نوعی تحمیل نظر وجود دارد. مخاطب احتمالا برای اجتناب از یک بحث ناخوشایند، این خواسته را قبول می کند.
چون جای نظردهی و صحبت های بیشتری باقی نمانده است.
از این دست سوال ها به شدت پرهیز کنید.
قاتل شماره چهار
اگر پیش از آن که کاملا نظرات و احساسات طرف مقابل را بشنوید با او مخالفت کنید، قاتل چهارم مکالمه را وارد میدان کرده اید!
اگر مخاطب صحبتی می کند که شما به شدت با آن مخالف هستید، سریع جبهه نگیرید.
از او بپرسید در این باره چه احساسی دارد، چه دلیلی باعث شده چنین فکری بکند یا از چه زاویه ای دارد به موضوع نگاه می کند.
پس از پرسیدن این سوال ها و شنیدن جواب ها، مخالفت خود را با زبانی نرم عنوان کنید. البته، اگر هنوز هم مخالفتی باقی مانده است.
قاتل شماره پنج
عامل دیگری که یک مکالمه را از بین می برد، تصمیم گرفتن جای مخاطب است.
خیلی از افراد خودشان را روانشناس های تجربی می بینند. آنها تصور می کنند انگیزه و دلیل پشت هر رفتار و گفتار دیگران را می دانند؛
پس با توجه به همان تصور خودشان واکنش نشان می دهند.
چنین افرادی به مخاطب این پیام را القاء می کنند که حال آنها را بهتر از خودشان درک می کنند.
آنها همچنین تصور می کنند بهترین و کارآمدترین راه حل ها را هم فقط خودشان بلد هستند.
مکالمه با این افراد یا به دعوا و جدال کشیده می شود، یا به سرعت خاتمه می یابد.
این اشخاص باید یاد بگیرند دلیل هر حرف یا اظهارنظر مخاطب را از خودش بپرسند و به جای او تصمیم نگیرند.
آیا شما هم مکالمه ها را به قتل می رسانید؟
آیا این پنچ قاتل مکالمات برایتان آشنا بودند؟ آیا رفتار خودتان در هیچ کدام از این پنج گروه قرار می گیرد؟
آیا مکالمات شما هم به یکی از دلایل بالا به بن بست می رسد؟ نگران نباشید. می توانید با تمرین شرایط را بهتر کنید.
بهترین تمرین این است که چندین مکالمه فرضی را در شرایط متفاوت تصور کنید.
سعی کنید هر کجا دارید از یکی از پنج قاتل مکالمات استفاده می کنید،
مچ خودتان را بگیرید و سوال ها یا جملات بهتری را جایگزین کنید.
به این ترتیب در مکالمات واقعی، آمادگی بیشتری خواهید داشت.
تمرین دیگر آن است که به سکانس مکالمات در فیلم ها و سریال های خوش ساخت دقت کنید:
هر شخصیت چطور سر صحبت را باز می کند؟ طرف مقابل چه واکنشی نشان می دهد؟
اگر ایرادی وجود دارد، کجاست؟ چه نقاط قوتی باعث می شود مکالمهشان خوب پیش برود؟
با چنین تمرین هایی، نسبت به رفتار و گفتار خودتان هم هوشیارتر خواهید شد.
پس از مدتی هم می توانید ایرادات رفتاری و قاتل های مکالمه را در خودتان تشخیص داده و رفع کنید.
درباره علی بهرام پور
من علی بهرام پور، نویسنده، مدرس و مربی اصول و فنون مذاکره هستم و قصد دارم در این وبسایت مطالب کاربردی و مورد نیاز را که در سالیان فعالیتم در بلاروس و ترکیه و ایران عزیز بدست آوردم را به اشتراک بگذارم.
نوشته های بیشتر از علی بهرام پور2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
با سلام و وقت بخیر
بسیار عالی و کاربردی
موفق باشید
عالی و کاربردی بود ممنون ازتون