مریم میرزاخانی دختری که با محدودیتها توانست به قله ریاضیات برسد/ دختر جبر
اینجا قراره در مورد زندگی پروفسور مریم میرزاخانی صحبت کنیم،
که دومین قسمت از سه گانه ی زنانه پادکست رخ هستش.
داستانی پر از افتخار، پر از تلاش و بسیار عبرت آموز!
مریم سال ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد.
پدرش، احمدآقای میرزاخانی، آدم بسیار متشخص، دست به خیر،
مهندس سرشناس برق و رئیس هیئت مدیره موسسه خیریه رعد بود.
مریم سومین فرزند خانواده بود و دو برادر و یک خواهر هم داشت.
دوران کودکیش مثل بقیه بچه های هم رده خودش بود و وقتش را صرف درس خواندن می کرد.
مریم توی دوران راهنمایی با رویا بهشتی دوست شد.
از رویا در این اپیزود زیاد یاد می کنیم.
رویا صمیمی ترین دوست مریم بود.
از اون دوست های جون جونی که از خواهر هم به هم نزدیکترند.
این دو نفر، کل دوران راهنمایی و دبیرستان و توی یک کلاس کنار هم نشستن.
اینکه یک دوست خوب چقدر می تواند توی آینده و سرنوشت آدم موثر باشد را در این رابطه کاملا می شه دید.
از نظر من که نقش دوستان در تربیت بچه ها حتی شاید بعضا از نقش پدر و مادر هم بیشتر باشد.
چون بچه ها تاثیرپذیریشان از دوستانشان به مراتب بیشتر از والدینشان هست.
رخ به رخ با پادکست رخ همراه با امیر سودبخش؛ لینک دانلود مستقیم پادکست
مریم میرزاخانی دختری که با محدودیتها توانست به قله ریاضیات برسد/ دختر جبر
مریم و رویا دوران راهنمایی را باهم تمام کردند.
رویا تعریف می کنه و می گوید:
“در دوران راهنمایی مریم میرزاخانی یکی از بدترین نمره هایش را در ریاضی آورده بود.
از ۲۰ شده بود ۱۶! اصلا علاقه ای به ریاضی نداشت.
به جاش به شدت اهل مطالعه و کتاب بود.
مریم تاریخ تولد تمام بچه ها را یادداشت کرده بود و روز تولد هرکدامشان که می رسید،
یک کتاب بهشان هدیه می داد.
مریم می گفت:
اون دوران بیشتر دوست داشتم وقتی بزرگ شدم نویسنده بشم و هرکتابی که به دستم می رسید را می خواندم.”
ورود مریم و رویا به مدرسه تیزهوشان
مریم داستان زندگی زنان موفق را دنبال می کرد و تحت تاثیر مادام کوری و هلن قرار گرفته بود.
احتمالا شمایی که پادکست رخ را دنبال می کنید،
داستان عجیب هلن کلر را در اپیزود هشتم شنیدید.
داستانی که آدم را واقعا به فکر فرو می برد و مریم هم تحت تاثیر زندگی هلن کلر قرار گرفته بود.
در دوران تحصیلشان، مریم و رویا هردوتاشون جزء شاگرد اول های مدرسه بودند.
برای همین بعد از پایان دوران راهنمایی در امتحان ورودی دبیرستان فرزانگان شرکت کردند و جفتشان هم قبول شدند.
آن زمان، دبیرستان فرزانگان تنها دبیرستان مخصوص دختران تیزهوش بود،
که برای ورودش هم باید آزمون می دادی که مریم و رویا آزمون دادند و قبول شدند.
در دوران دبیرستان، مریم با تشویق برادر بزرگترش آرش، کم کم به ریاضی علاقه مند شد.
مریم حس پیدا کردن جواب مسائل را خیلی دوست داشت.
می گفت بهترین لحظات عمرم زمانیه که می گم آهان پیداش کردم و جواب حل مسئله را پیدا می کنم.
مریم میرزاخانی در ریاضی انقدر پیشرفت کرد که مسائل را نه تنها حل می کرد،
بلکه یک مسئله را با چند روش مختلف حل می کرد.
در دوران دبیرستان که بودند یک دوره مسابقات بزرگ ریاضی در دبیرستان برگزار می شد،
و مریم و رویا هم از مدرسه خواستند که در این مسابقات شرکت کنند.
با اینکه کلی استعداد درخشان ریاضی پسر، در این دوره شرکت کرده بودند،
ولی نفرات اول و دوم مسابقات،
مریم و رویا بودند و این برای اولین بار بود که نفر اول این مسابقات، یک دختر می شد.
دبیرستان فرزانگان که متوجه استعداد و البته تلاش زیاد این دو نفر شده بود،
از تیم المپیاد جهانی درخواست کرده بود که برای المپیاد جهانی هنگ کنگ از طرف ایران این دو نفر هم شرکت کنند.
اعزام مریم میرزاخانی و دوستش رویا به المپیاد ریاضی هنگ کنگ
ولی یک مشکل بزرگ هم وجود داشت؛
آن هم اینکه همیشه آن هایی که سال سوم دبیرستان بودند معمولا توی المپیاد شرکت می کردند.
چرا؟ برای اینکه شانس پیروزی شان بیشتر شود ولی مریم و رویا تازه سال دوم دبیرستان را شروع کرده بودند.
برای همین هم مسئولین دبیرستان فرزانگان کلی تلاش کردند،
که بتوانند مریم و رویا را اعزام کنند و البته که آخر سر هم موفق شدند.
توی مسابقات جهانی هنگ کنگ که اکثریت مطلق شرکت کننده ها پسر بودند،
حضور مریم و رویا خیلی جلب توجه کننده بود و البته خیلی هم جدی گرفته نمی شدند.
مسابقات برگزار شد و نتایج اعلام شد؛
نفر اول مسابقات جهانی ریاضی، مریم میرزاخانی از ایران،
نفر دوم مسابقات جهانی ریاضی، رویا بهشتی از ایران!
خبر قهرمانی این دو دوست در سراسر دنیا پخش شد و توجه همه را جلب کرد.
مریم توانسته بود از چهل و دو امتیاز ممکن، چهل امتیاز را به دست بیاورد و قهرمان شود.
البته این پایان ماجرا نبود و آن ها قبل از شروع دانشگاه،
یکسال دیگر فرصت داشتند که در المپیاد شرکت کنند.
المپیاد جهانی سال بعد، یعنی سال ۱۹۹۵، قرار بود در کانادا برگزار شود.
این بار رویا در رشته کامپیوتر شرکت کرد و توانست مدال برنز مسابقات را به دست بیاورد،
ولی مریم مجدد در همان رشته ریاضی شرکت کرد.
اون می خواست ثابت کند که قهرمانی یک دختر در مسابقات جهانی ریاضی، اتفاقی نبوده!
مسابقات با کلی استرس برای مریم میرزاخانی که فقط ۱۸ سالش بود شروع شد.
چشم همه ی ریاضی دان های دنیا به نتایج این دوره از مسابقات بود.
نتیجه ای که شاید هیچکس نمی توانست آن را پیش بینی کند.
مریم میرزاخانی به یک الگو برای دختران هم سن خودش تبدیل شد
گوینده مسابقات نتایج را اعلام کرد و گفت؛
برای اولین بار در طول تاریخ مسابقات جهانی، یک دختر موفق شد با کسب امتیاز کامل ۴۲ از ۴۲ امتیاز ممکن،
قهرمان مسابقات ریاضی جهان شود؛ خانم مریم میرزاخانی از ایران!
گرفتن امتیازات کامل از مسابقات جهانی،
مریم را به یک اسطوره و یک الگو برای تمام دختران هم سن و سال خودش در دنیا تبدیل کرد.
طبق قانون کسانی که در المپیادهای جهانی مقام می آوردند،
می توانستند بدون آزمون در دانشگاه شریف هر رشته ای که دلشان بخواهد تحصیلاتشان را ادامه بدهند.
مریم و رویا هم در رشته ریاضی تحصیلاتشان را ادامه دادند و این دو نفر،
باهم کتابی هم به نام نظریه اعداد منتشر کردند که این کتاب،
رفرنسی شد برای تمام کسانی که بعد از مریم می خواستند در المپیاد شرکت کنند.
علاوه بر این، مریم معلم بچه های المپیادی هم شده بود.
در دانشگاه شریف وقتی آن ها داشتند دوره کارشناسی را می گذراندند،
یک اتفاق بسیار تلخ یا بهتره بگم یک فاجعه،
مریم ایران و مردم جهان را برای همیشه از داشتن چند استعداد برتر و نخبه محروم کرد.
داستان این بود که مریم و رویا با تیم دانشگاه شریف برای شرکت در کنفرانس و مسابقات ریاضی دانشجویی به اهواز سفر کرده بودند،
و خب طبق معمول، تیم سه نفره ای که مریم میرزاخانی هم یکی از آن ها بود، اول شدند.
۲۵ اسفند سال ۷۶، اتوبوس آن ها در تاریکی شب به سمت تهران حرکت کرد.
ساعت ۲:۳۰ بامداد در جاده اندیمشک به پل دختر،
اتوبوس آن ها زیر باران شدیدی که می بارید،
نتوانست راه خودش را پیدا کند و با ۴۰ مسافر به دره سقوط کرد.
اتفاق تلخی که باعث شد چندین مریم میرزاخانی از دنیا بروند!
دو راننده و ۷ نفر از دانشجویان نخبه جان باختند.
۷ نفری که هرکدامشان یک مریم میرزاخانی بودند و عناوین متعدد مسابقات کشوری و جهانی را داشتند.
در این حادثه رویا آسیب زیادی دید و مجبور شد چندبار عمل کند،
ولی مریم آسیب کمتری دید و فقط پایش شکست و جراحاتی برداشت.
خوشبختانه هردو نفر جان سالم به در بردند ولی هیچ وقت،
نتوانستند خاطرات آن شب تلخ را فراموش کنند.
به قول مریم: “زندگی اتفاق های بدش را موقعی به آدم نشان می دهد که همه چیز خوب است،
و این بازی زندگیست و کاریش هم نمیشه کرد.”
خود مریم میرزاخانی در خصوص این حادثه می گوید:
“توی اتوبوس نشسته بودیم، دوتا از پسرها ساز می زدند و آواز می خواندند و کلی خوش می گذراندیم.
تا قبل از ۲ نصفه شب همه چیز خوب خوب بود.
کم کم دیگه خوابمون برده بود.
اتفاق درست لحظه ای رخ داد که همه ما فکر می کردیم خوشبختیم و به همه آنچه که می خواهیم، رسیدیم
توی بیمارستان، فهمیدم اوضاع خیلی مساعدی نیست.
از حال بقیه خبر نداشتم و تمام تلاشمو می کردم که افراد بیشتری را ببنیم.
با دیدن هرکس در هر وضعیتی خوشحال می شدم که فقط زندس
وقتی من را برای سونوگرافی و عکس برداری می بردند، دکتر به پرستار گفت که ۹ نفر مردند.
من گفتم که نه غیر ممکنه اما پرستار گفت ما خودمون بردیمشان سرخونه و دیگه من ساکت شدم.”
مریم و دوستش رویا برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتند
تحصیلات مریم در دانشگاه شریف ادامه پیدا کرد.
آن زمان پرفسور عباد محمودیان، استاد ریاضیات دانشگاه شریف،
معمولا سالی یکی دوبار سخنرانی می کرد و مسائل جدید ریاضی را مطرح می کرد.
اولین مقاله مریم زمانی چاپ شد که توانسته بود جواب مسئله پرفسور محمودیان را پیدا کند.
دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد مریم و رویا در دانشگاه شریف تمام شد و آن ها در ۲۲ سالگی ارشدشان را گرفتند.
آن ها مثل اکثر نخبه های دیگر برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا قصد مهاجرت کردند.
به پیشنهاد استادشان، برای اینکه شانسان برای پذیرش بیشتر باشد،
مریم درخواستش را برای دانشگاه هاروارد ارسال کرد و رویا برای دانشگاه MIT
دانشگاه ها را هم طوری انتخاب کرده بودند که نزیک به هم باشند و هر دو دانشگاه در ایالت بوستون بود.
دانشگاه هاروارد، مریم را بورسیه کرد و دانشگاه MIT هم درخواست رویا را قبول کرد،
و این دو باهم به امریکا رفتند و هر دو نفر دوره دکترایشان را گذراندند.
سال اول که مریم به هاروارد رفته بود، توانست برای یکی از مسائل قدیمی ریاضی،
راه حل خلاقانه ای پیدا کند و به همین دلیل اون جزء ده استعداد درخشان جهان از طرف مجله معتبر پاپولار سالنس آمریکا انتخاب شد.
در دوران تحصیل در دانشگاه، استعداد و تلاش های مریم، استادان دانشگاه را تحت تاثیر قرار داده بود.
مریم در هاروارد با دکتر کورتیس مکمالن، استاد دانشگاه هاروارد و مغز متفکر ریاضی جهان آشنا شد و مالن،
استاد راهنمای مریم برای تز دکترایش شد.
مکمالن برنده جایزه فیلدز، معتبرترین و بزرگترین جایزه جهانی ریاضی بود و هرکسی آرزوی شاگردی اون را داشت.
مریم مثل کامپیوتر پیشرفته ای است که حس می کند، می خندند، دنیا را دوست دارد و…
مکمالن، سال ها بعد در خصوص مریم گفت: “مریم شبیه به یک کامپیوتر پیشرفته است.
کامپیوتری که حس می کند، می خندند، دنیا را دوست دارد و عاشقانه به انسان ها کمک می کند.”
یکی از استادهای ایرانیش هم تعریف می کند و می گوید:
“اگر ما جواب مسئله ای را نمی دانستیم،
اون را به عنوان تکلیف به مریم می دادیم و مریم اونو حل می کرد و برایمان می آورد.”
البته از این اتفاق ها قبلتر هم افتاده بود.
یکی از معلمان فرزانگان هم تعریف می کند و می گوید:
“یکبار اومدم سرکلاس و یک مسئله به شدت سخت را مطرح کردم،
و چون مطمئن بودم که کسی نمی تواند آن را حل کند،
گفتم هرکسی این را حل کنه کل کتابخانه ام را بهش می دهم.
دو روز بعد دیدم مریم و رویا با یک دفتر در دستشان آمدند پیش من و جواب مسئله را بهم دادند
ولی البته لطف کردند و بیخیال کتابخانه ام شدند.”
مریم و رویا هنوز ۲۸ سالشان نشده بود که دوره دکترایشان را تمام کردند.
یکسال قبل از پایان دوره دکترا یعنی سال ۲۰۰۳ مریم با پسری به نام یان آشنا شد و کمی بعد این دو نفر باهم ازدواج کردند.
یان اهل کشور چک بود و عروسی شان هم به مراسم جمع و جوری در کوهستان بود.
حاصل این ازدواج دختری بود به نام آناهیتا!
مریم میرزاخانی با وجود تمامی مشغله هایش برای دخترش وقت می گذاشت و آن را تنها نمی گذاشت.
وقتی ازش پرسیدند که بزرگ کردن بچه، خللی در مطالعاتت ایجاد نمی کند؟ جواب داد:
جواب مریم در مورد بچه داری و تاثیرش در کارش؛
“خب چرا، خیلی سخته که بین کار ریاضی و مادر بودن، توازن ایجاد کرد اما شدنیه و ارزش انجام دادنش را هم دارد،
ولی خواه یا ناخواه میزان کار را کم می کند.
یعنی اگر کسی فکر کند که هم می تواند یک خانواده خیلی خوب و با ارتباط قوی داشته باشد،
و هم اینکه کارش را با همان سرعت قبل پیش ببرد، خب نه اینطوری نیست.”
جالب اینه که آناهیتا فکر می کرد که مامانش نقاشه و همیشه داره نقاشی می کند.
دلیلش هم این بود که مریم برای حل مسائل ریاضی عادت داشت،
همیشه شکل ترسیم می کرد و روی شکلی که می کشید، کار می کرد.
آناهیتا انقدر این صحنه را دیده بود فکر می کرد مامانش نقاشه!
بعد از اتمام دوره دکترا، مریم برای کار و پژوهش به دعوت دانشگاه پرینستون به آنجا رفت،
و توانست درجه استادیش را بگیرد و بعد به دانشگاه استنفورد رفت و مشغول تدریس شد.
کار تدریس و پژوهش مریم در دانشگاه استنفورد ادامه داشت و اون توانست در سن ۳۱ سالگی،
به درجه پرفسوری در این دانشگاه برسد.
اوضاع برای مریم همونطوری که دوست داشت و شاید آرزویش را داشت، پیش رفت.
همه چیز عالی بود تا اینکه مریم به سختی مریض شد و بعد از کلی دکتر رفتن و آزمایش های مختلف،
مشخص شد که سرطان سینه دارد.
تازه آناهیتا دو سالش بود که مریم میرزاخانی فهمید سرطان داره و دوره درمانش را شروع کرد.
دوره درمان هم خیلی خوب پیش می رفت ولی خب دائما هم فراز و نشیب داشت.
مریم با وجود سرطان سینه، عشقش یعنی ریاضیات را ول نکرد و به تحقیق و پژوهش ادامه داد.
مریم میرزاخانی بزرگترین جایزه جهانی ریاضیات را گرفت
اگر مریم میرزاخانی در جامعه جهانی ریاضیات انقدر معروف و شناخته شده است،
به خاطر هیچ کدام از موفقت هایی که تا اینجا تعریف کردیم، نبود.
خب طبیعیه که کسی که دوبار نفر اول المپیاد بشه، جزء ده استعداد برتر شناخته بشود و کلی جوایز دیگر هم بگیرد،
معروف می شود ولی دلیل اصلی معروف شدن مریم که برای همیشه اسم او را در تاریخ ریاضی جهان ماندگار کرد،
سال ۲۰۱۴ اتفاق افتاد.
در دنیای ریاضیات بزرگترین و معتبرترین جایزه جهانی جایزه ای هست به نام فیلدز که به نوبل ریاضیات معروف هست،
و در جهان ریاضیات، جایزه ای بالاتر از این نداریم.
این جایزه هر ۴ سال یکبار به کسانی داده می شود که کشف مهمی در ریاضیات،
انجام داده باشند و یا کار ارزنده و شاخصی انجام داده باشند.
از زمانی که اولین مدال فیلدز اعطا شده بود تا سال ۲۰۱۴ در طول مدت بیش از ۸۰ سال،
در مجموع ۵۶ نفر توانسته بودند این جایزه را ببرند که هر ۵۶ نفر هم مرد بودند.
سال ۲۰۱۴، مریم میرزاخانی به دلیل دست آوردهای بی نظیر و دست آوردهای برجسته اش،
در حوزه هندسه به عنوان اولین زن جهان، موفق به دریافت مدال فیلدز از دستان خانم پارک، رئیس جمهور کره جنوبی شد.
مریم، بزرگترین افتخار ریاضی دنیا را هم به دست آورده بود.
جایزه فیلدز برای ریاضی دان ها شبیه به کاپ قهرمانی جام جهانی برای فوتبال دوست هاست.
مریم در ۳۷ سالگی بالاترین قله ریاضیات دنیا را هم فتح کرد تا دیگه هیچ دستاوردی نمانده باشد که اون به دست نیاورده باشد.
او به مقامی رسید که هیچ زنی در طول تاریخ نتوانسته بود بهش برسد.
ریاصیات به همه یاد می دهد که هر احتمال، هرچند خیلی خیلی کوچک، می تواند اتفاق بیفتد
شاید اگر سال ها قبل،
طبق قانون احتمالات ریاضی می پرسیدند که احتمال اینکه یک زن آن هم از ایران،
بتواند جایزه فیلدز را ببرد چقدر است، پاسخ ریاضی به این سوال یک عدد بسیار بسیار کوچیک و نزدیک به صفر بود.
ولی ریاصیات به همه یاد می دهد که هر احتمال، هرچند خیلی خیلی کوچک هم، می تواند اتفاق بیفتد.
یک دختر با استعداد و پر تلاش ایرانی می تواند تمام ریاضی دان های مرد و زن دنیا را پشت سر بگذارد،
و قله ریاضیات جهان را فتح کند آن هم در حالی که داره دوره شیمی درمانیش را برای مبارزه با سرطان سینه کنار می گذارد.
یکی از همکلاسی هایش تعریف می کند و می گوید:
“۲۰ سال قبل از اینکه مریم میرزاخانی مدال فیلدز را بگیرد، وقتی در المپیاد ریاضی جهان اول شد،
همه ما دورش ایستاده بودیم و بهش تبریک می گفتیم.
آن موقع مریم به ما گفت: خب اینو که گرفتیم، بریم برای مدال فیلدز و همه اطرافیان مریم به این حرفش خندیدند.
همه فکر می کردند که مریم داره شوخی می کند و هیچکس باور نمی کرد که جدی باشد.
همه به جز یک نفر؛ همه به جز خودش
اون دختر نابغه ای بود که می خواست رمان نویس شود اما مثل فیثاغورث و افلاطون،
زیبایی را در ریاضیات دید و به هرآنچه می خواست رسید”
مریم از دنیا رفت ولی یادش همواره زنده است….
کمتر از سه سال بعد از دریافت بزرگترین مدال ریاضیات جهان،
سرطان به مریم غلبه کرد و مریم میرزاخانی در ۴۰ سالگی درگذشت.
افتخارات مریم، بعد از مرگش هم ادامه داشت.
خیابان هایی در مون پلیه و لیون فرانسه به اسمش نامگذاری شد و برلین آلمان به اسمش نامگذاری شد.
یک جایزه به اسم “مریم میرزاخانی، مرزهای نو” ایجاد شد که هرساله به زنان پیش تاز در علوم ریاضی داده می شود.
نهاد زنان سازمان ملل در سال ۱۳۹۸، ۸ زن تاثیرگذار دنیا را معرفی کرد که یکی از آن ها مریم میرزاخانی بود.
همچنین سالروز تولد مریم به عنوان روز جهانی زن در ریاضیات نامگذاری شد.
مریم میرزاخانی دختری که عاشق جبر بود و در نهایت هم اسیر جبر روزگار شد.
شاید بدون کم و کاست، زیباترین توصیف را استاد شفیعی کدکنی بعد از مرگ مریم کرده و گفته:
“مرگ او زندگی دوم بود که گردید آغاز
شیشه عطفی سربسته، افتاد و شکست
همگان بو بردند
که چه چیزی را دادند از دست”
درباره فاطمه زاهد
فاطمه زاهد فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات (روزنامه نگاری) است. او تاکنون در چند خبرگزاری به عنوان خبرنگار در حوزه های فرهنگ و هنر و و سرویس سیاسی فعالیت کرده است. فاطمه زاهد خبرنگار آزاد است و تاکنون معرفی چند کتاب نوشته است.
نوشته های بیشتر از فاطمه زاهد
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید