چطور شجاع و جسور باشیم؟ بهمراه راه های از بین بردن ترس
چطور شجاع باشیم؟ تا به حال به این فکر کردید که در لحظات بحرانی چطور باید از پس کارها برآییم و تصمیم درست را بگیریم؟
لحظات بحرانی همیشه لحظه های پر ریسکی هستند و ما باید این ریسک را به جان بخریم.
یا انتخاب درستی می کنیم و یا غلط اما مهمتر از همه اینکه ما برای ریسک پذیری به شجاعت و اعتماد به نفس نیاز داریم.
گاهی در شرایطی قرار می گیریم که باید انتخاب کنیم تا از بلاتکلیفی خارج شویم و این انتخاب قطعا با ریسک همراه است.
برای اینکه بتوانیم ریسک را بپذیریم و در نهایت نتیجه انتخابمان چه خوب و چه بد را قبول کنیم به شجاعت نیاز داریم.
برای دانلود کامل متن پی دی اف مقاله روی لینک زیر کلیک کنید
چطور شجاع باشیم؟
سوال این است که چطور می توانیم به قدر کافی شجاع باشیم که ریسک را به جان بخریم؟
مثلا دوستی دارم که مدیریت یک شرکت را به عهده دارد و مدت ها از او بی خبر بودم.
او برای من ایمیلی فرستاد و در مورد اتفاقی که در شرکتش افتاده، گفت:
بیماری همه گیری وارد شرکت ما شد و گریبان همه را گرفت.
اما از یک نظر برای من خوب بود چون باعث شد کارمندان بفهمند که من به عنوان مدیر، به شرکت و کارمندانم اهمیت می دهم.
او می گفت که: برخلاف مشکلات مالی و مخالفت شدید چند تن از سهامداران و شرکایم که می گفتند کارمندان را اخراج کنیم،
تصمیم گرفتم هیچکس را اخراج نکنم و در عوض به مدیر اجرایی دستور دادم ساعات کاری و کمی هم حقوقها را کمتر کنند.
اما کسی را اخراج نکنند و حقوق و منبع درآمد شان را قطع نکنند.
ضمناً به همهی تأمین کنندهها که به مشکل برخورده بودند اطمینان خاطر دادم که
شرایط مساعد می شود و آن ها هم به پولشان می رسند.
او مفتخر بود چون کارمندانش تحسینش کردند و با کمک هم توانستند اوضاع شرکت را دوباره سر و سامان دهند.
او اعتراف کرد که در بدترین حالت بحرانی “راه متفاوتی” را انتخاب کرد
و “شجاعت لازم برای انجام کار درست” را داشت و نشان داد که چطور شجاع باشیم؟
در آخر هم گفت: “بازخوردی که از مردم گرفتم، واقعاً حس خوبی به من داد.”
کار درست چیست و چطور شجاع باشیم؟
یادداشتی که برایم فرستاد من را تحت تأثیر قرار داد.
اینجا، یک مدیر خبره و شجاع را میبینیم که توانست با توجه به مخالفت تعدادی از سهام دارانش، کار درست را انجام دهد.
او به وضوح درباره اینکه چه کاری درست است فکرکرده و شرایط را به خوبی سنجیده بود.
سپس شجاعت این را پیدا کرد که براساس نتیجه گیریها و تصمیمهایش عمل کند و با مشکلات رو به رو شود.
اما چه چیزی باعث شد این چنین شجاع شود؟
یعنی از بدو تولد شجاع بود یا کم کم آن را یاد گرفت؟
این سؤال، سؤال سادهای نیست چون شجاعت یک ویژگی شخصیتی است.
هم میتواند ذاتی باشد هم پرورش داده شود، هم به خودِ فرد بستگی دارد و هم به جامعه، هم به خودِ شخص و هم به شرایط!
از انتسابی تا اکتسابی
ویژگیهای ذاتی یا انتسابی نقش مهمی در تعیین میزان شجاعت یک نفر دارند.
تحقیقات عصب شناسی نشان دادند که بعضی مردم دارای شخصیت “ریسک پذیری” یا “تایپ T” هستند
یعنی در ذاتش آنهاست که دنبال هیجان و خطر بروند.
ساختار مغزی این افراد متفاوت از ساختار مغزی کسانی است که ریسک پذیر نیستند.
بخشی از مغز که مرتبط با تصمیم گیری و کنترلِ خود است دارای غشای نازکی میباشد که به آن
لایهی چوکیده ی بیرونی یا “مادهی خاکستری” می گویند.
افراد نوعِ T احتمالاً ترشح دوپامین کمتری در مغز خود دارند تا حس رضایتمندی درشان ایجاد شود.
به همین دلیل نیازمند سطح بالاترین از فعالیتهای اندورفین هستند تا حس خوبی داشته باشند.
سطح بالای تستوسترون در کسانی که قدرت ریسک کمتری دارند و هورمونی که مرتبط با رفتارهای شجاعانه است،
زندگیشان را به سمت ریسک پذیریِ کمتر هدایت میکند.
گاهی نمی توان شجاعت را سرکوب کرد
یک ساختار عصبی میتواند زمینه را برای میزان ریسک پذیری در افراد مهیا کند.
همین ویژگی در مغز انسان است که باعث میشود افراد نوع T در شرایط خاص و وقتی لازم است ناگهان شجاعانه عمل کنند.
اما حتی اگر برای کسانی که ریسک گریز هستند از پیش و به طور ذاتی زمینه سازی شود که شجاعانه عمل کنند،
دلیل نمیشود حتماً از خود شجاعت نشان دهند.
به نظر من عوامل غیربیولوژیکی خصوصاً در کسانی که با کمک روان شناس ارزشها و باورهایشان را تغییر دادند
و همچنین با توجه به شرایطی که جدیداً برای شبیه سازی اعمال میکنند،
میتواند کاری کند که افراد برای محافظت از دیگران ریسک پذیر و شجاع شوند و بدانند که چگونه و چطور شجاع باشیم؟
شیمیِ مغز میتواند افراد را خیلی بهتر برای ریسک پذیری آماده کند تا آموزشهایی که
قرار است مثلاً پدربزرگ من را برای پرش از ارتفاع تعلیم دهد!
اما آیا ریسک پذیری می تواند شما را آماده کند که از دست آلمانی های جنگ جهانی دوم فرار کنید و در این کشور زندگی بگذرانید؟
نه! گاهی در مواقع خطر، نمیتوان شجاعت را سرکوب کرد
اما باید یاد بگیریم که در شرایط مختلفی که می توان شجاعت داشت، چطور شجاع باشیم؟
از فردی تا شرایط
تحقیقات زیادی مبنی بر توانایی شجاعانه عمل کردن (یا برعکس) برای سنجش و تشخیص ویژگیهای شخصی وجود دارد.
برای شروع، بیایید نگاهی به میزان استقلال افراد بیندازیم.
استقلال، اعتماد به نفسی است که برای رویارویی با چالشها در خود میبینیم.
باوری که میگوید: “من میتوانم” به وقتش شجاعانه عمل کنم و کارها را متفاوت انجام دهم.
از طرفی عزت نفس هم نقش مهمی دارد.
عزت نفس، یک عامل روان شناختی تعلیم داده شده است که
میتواند روی مهارت ما برای موفقیت در چالشها و ریسک پذیری تأثیر بگذارد،
همانطور که نگرانی و اضطراب می توانند اثرگذار باشند.
اینکه ذهنمان را روی تجربیات جدید باز بگذاریم، یکی از عوامل بزرگ شخصیتی است.
همچنین مردمی که دارای این ویژگی (یعنی باز گذاشتن ذهن برای مواجه با تجربیات جدید) هستند،
در بحرانها میتوانند به خوبی عمل کنند.
تمام این ویژگیها میتوانند پیشرفت و رشد کنند و با کمک و تعلیم شکل جدیدی به خود بگیرند.
برای مثال عزت نفس پایین و اضطراب را میتوانید با مراجعه به یک روان شناس درمان کنید.
و برای باز گذاشتن ذهنتان به روی تجربههای جدید هم میتوانید کارهای زیاد دیگری انجام دهید.
البته شرایط محیطی هم تاثیرگذار است، فقط باید بدانید که محیط به سادگیِ بیولوژی نیست و باید بیشتر روی آن کار کنید.
چطور شجاع باشیم؟ آموزش با تمرین زیاد
شاید بهترین کار برای درک شجاعت این باشد که مثل یک ماهیچه به آن نگاه کنیم.
بعضی مردم ماهیچههای بهتری دارند اما هرکس میتواند با ورزش و تمرین ماهیچههایش را تقویت کند.
مثلاً یکی از مراجعه کنندگان من گفت میخواهد روی عزت نفس خودش کار کند چون
باید یک سخنرانی انگیزشی برای مدیرانش میکرد.
یکی از عواملی که کمک شایانی به او کرد، دوستان حامیش بود که همگی کمکش کردند
تا این گامهای شجاعانه را بردارد.
طی پنجاه سالی که به عنوان روانکاو، روان شناس و مربی کار کردم، تکنیکهای متعددی یاد گرفتم که
به بیمارانم کمک کرد شجاعت خود را با آن ها افزایش دهند.
با هم این تکنیکها را بررسی میکنیم:
-
برای خودتان سناریو بسازید
همیشه از بیمارانم خواستم تا بدترین حالت ممکن را تصور کنند و
سپس نتیجهای که انجام دادن یا ندادن آن کار به ارمغان خواهد داشت را بسنجند.
با این کار آن ها میزان ریسک کاری که میخواهند انجام دهند را میبینند و سپس در مقابل ترسهایشان میایستند
چون متوجه میشوند که بدترین حالت ممکن، دیگر آنقدرها هم بد و ترسناک بنظر نمیرسد.
در اصل باید مسیر عصبی آن را بسازید، اینگونه نگرانی کمتری خواهید داشت.
-
شناسایی عوامل منفی
اکثراً مردم انتظار عواقب منفی را دارند تا مثبت
وقتی اصل موضوع را به مردم بفهمانیم در اصل میتوانیم کاری کنیم که کمتر در انتظار نتایج منفی باشند.
باید مطمئن شوید که بیشتر روی سناریوهای مثبت تمرکز دارید تا منفی و وقتی هم سناریوهای منفی را تصور میکنید،
بهتر است طوری تغییرشان دهید که اگر هم مخرب هستند، در عین حال بخش کارساز و مفیدش را هم ببینید.
-
با ترس درونتان خلوت کنید
کسانی که اغلب میترسند وارد عمل شوند، اعتماد به نفس کمی دارند و خودشان را باور نمیکنند.
این عدم اعتماد به نفس، خود را در موارد بسیاری آشکار میکند
مثلاً اهمال کاری، کمال گرایی، سندرومِ وانمود کردن و…
وقتی از عدم اعتماد به نفس و آسیب پذیری هایی که داریم با خودمان صحبت کنیم در واقع میتوانیم
به خود قدرت بدهیم و اثر مثبتی روی خود بگذاریم.
وقتی میپذیریم که واقعاً از چه میترسیم، ترسمان از شرایط کمتر میشود درنتیجه شجاعت سربرمی آورد.
همچنین میتوانیم کسانی که به ترسهایشان غلبه کردند و پیروز شدند را الگو قرار دهیم و از آن ها یاد بگیریم.
-
از منطقه امن خود خارج شوید
اگر به طور پیوسته و مداوم تمرینهای کوچکی برای افزایش شجاعت انجام دهید، به مرور زمان شجاعتر میشوید.
مثلاً من مردم را ترغیب میکنم تا وقتی حس میکنند یک چیزی در زندگیشان ایراد دارد،
با صدای بلند ابرازش کنند و دربارهاش حرف بزنند.
وقتی خود را به چالش بکشید، به سختیها عادت کرده و میتوانید شجاعانه تصمیم بگیرید.
-
مدیریت جسم
ترس از نظر جسمی شما را تضعیف میکند و همین موضوع روی ذهن شما نیز اثر میگذارد.
هرکس که میخواهد در لحظات پُرتَنِش وارد عمل شود،
باید اطمینان حاصل کند که این چالش را در شرایط مناسب فیزیک بدنی پشت سر بگذارد.
بنابراین در موقعیتهای بحرانی برای خوب غذا خوردن، ورزش کردن و خوب خوابیدن وقت صرف کنید.
همچنین ورزشهای آرامش بخش مثل یوگا و مدیتیشن میتوانند در شرایط سخت به شما کمک کنند
تا تصمیمهای شجاعانه بگیرید و استرس نداشته باشید.
-
بدانید که شما تنها نیستید
با کسانی نشست و برخواست کنید که بتوانید ترسها و استرسهایتان را با هم به اشتراک بگذارید.
اینطوری مطمئن میشوید که شما تنها نیستید و کسان دیگری هم مثل شما هستند و باید با چنین چالشهایی رو به رو شوند.
این کار شجاعت شما را بیشتر میکند و کمک می کند که بدانید چطور شجاع باشیم؟
حتماً هم نباید همیشه کسانی باشند که دور و برتان هستند و آن ها را میشناسید.
دانش آموزان من در کلاسهای انگیزشی و با کمکِ دوستانشان در آن کلاسها شجاعتشان را باز یافتند
و در سمینارها دوستان خوبی در این زمینه پیدا کردند.
ترس میتواند مثل اعتیاد باشد و شما به حمایت عدهای که با شما هم درد هستند نیاز دارید تا به آن غلبه کنید.
هرچه بیشتر بتوانیم به ترس خود غلبه کنیم، شجاعتر میشویم.
اما همهی گامها هم مقابله با دشمنان درونی شما نیست.
مثلاً گاهی در حین مقابله با ترس، رفتارهایی از خود بروز میدهیم که حس زندگی به ما میدهد.
در آخر نگاهی به جملهی شاعر معروف رالف والدو اِمرسون میاندازیم:
“آنکه هرروز بر ترسش غلبه نمیکند، هنوز راز زندگی را کشف نکرده است!”
درباره مهسا نیکبخت
مهسا نیکبخت نویسنده و مترجم مقالات آموزشی بی شماری در حوزه مذاکره، تحول فردی و ارتباطات است
نوشته های بیشتر از مهسا نیکبختمطالب زیر را حتما مطالعه کنید
3 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
سلام لطفا همینجا جواب منو بدید ممنون میشم من یه دختر ۱۶-۱۷سالم که خیلی استرسیم و افکار منفی روم غلبه میکنن تا سر درد کوچیک میگیرم میگم نکنه بیمارم یا نکنه بمیرم بعضی وقا تنگی نفس میگیرم فکرمیکنم میخوام خفه شم زندگی واسم خسته کننده شده دیگ چیزی خوشحالم نمیکنه کسیم نیست کمکم کنه چیکار کنم لطفا همینجا جوابمو بدین
سلام من به شدت استرسیم یعنی تا سرم درد میگیره میگم نکنه میخوام بمیرم یا نکنه بیمارم یهو تنگی نفس میگیرم و میترسم خفه شم زندگی خسته کننده شده برام دیگ چیزی نیست زیاد خوشحالم کنه هیچکسم نیست کمکم کنه لطفا کمکم کنید لطفا اینجا پاسخ بدید…ممنون میشم من ۱۶-۱۷سالمه
عزیزم این حالتی که واست پیش میاد میتونه دلیل های زیاد و مختلفی داشته باشه، میتونه به خاطر جوی باشه که توش هستی، یا خانوادت به خصوص اگر پدر و مادرت آدم های پر استرسی بوده باشن، موقعیتی که توش هستی مثل مدرسه، محیط اجتماعی که باهاش سر و کار داری، آدم هایی که دو و ورت هستن، شاید ریشه این اتفاق توی بچگیت باشه و….
اما به طور کلی نگرانی و اضطراب یه بخشش طبیعی هست چون بدن ما داره بهمون هشدار میده که اگر میخوای زنده بمونی و زندگی کنی بهتره توی این موقعیت که پر از حس بد هست، عکس العمل مناسبی داشته باشی و این هشدار و با استرس و اضطراب به ما منتقل می کند. مثلا من وقتی توی محیطی قرار میگیرم که ممکنه آدم ها با رفتارشون به من احساس پوچی و بی ارزش بودن منتقل کنن، ناخودآگاه استرس میگیرم، عصبانی میشم، پرخاشگر میشم و…. چون مغزم داره هشدار میده که این موقعیت باعث میشه نتونی به راحتی به زندگیت ادامه بدی. حالا این هشدار تا یه اندازه ای میتونه طبیعی باشه اما اگر زیاد باشه که برای شما طبق گفته های خودت زیاد هست، نیاز به بررسی خیلی دقیق داره که فقط یه مشاور که متخصص در این زمینه هست میتونه بهت کمک کنه.
بهت توصیه میکنم هرجوری شده از یه مشاور کمک بگیری چون توی سنی هستی که اگر کنترل ذهنت و نتونی به دست بگیری، ممکنه بعدها خیلی بهت آسیب بزنه و برعکس اگر یاد بگیری که ذهنت و کنترل کنی، توی آیندت خیلی موثر خواهد بود.
حالا با توجه به این مسائل، میتونی از ۱۵ دقیقه مشاوره رایگانی که ما برای همراهان این سایت در نظر گرفتیم استفاده کنی که با متخصص و مدرس روانشناسی سایت هستش. اگر دوست داشتی از این فرصت استفاده کنی میتونی به شماره ۰۹۱۲۰۳۱۳۳۰۴ از طریق واتس اپ پیام بدی و هماهنگی های لازم و انجام بدی و اینکه بهت توصیه میکنم مقاله ها و مطالب علمی خیلی بخونی چون هرچقدر اطلاعات بیشتری داشته باشی بهتر میتونی روی خودت کار کنی!!
امیدوارم خیلی زود بهم خبر بدی که پیگیر این مسئله شدی و تونستی ذهنتو مدیریت کنی 😘🌺