بدانید به دنبال چه میگردید!
[box type=”success”]
اگر ندانید که به کجا میروید، احتمالا به جای دیگری میروید
[/box]
این قانون به طور کلی بسیار خوب است، ولی در مورد مردم احتمالا به این خوبی عمل نمیکند.
ما اغلب انقدر به دنبال متد و روش خاص نیستیم.
شاید به این خاطر که در دنیای واقعی اینکه چک لیستی دشته باشیم تا از روی آن انسانها را قضاوت کنیم تا حدی به دور از عاطفه به نظر میرسد.
زمانی که پای احساسات به وسط می آید،
دوست داریم اینطور فکر کنیم که سرنوشت، ما دو نفر را که کاملا مکمل هستیم سر راه هم قرار داده است.
معمولا ما به ندرت وقت میگذاریم تا طرف مقابل را به دقت بررسی کنیم
حتی در مورد ویژگی های دوستانه و مثبت طرف مقابل این کار را انجام نمیدهیم.
اما زمانی که با ویژگی های بد مواجه میشویم “اوووم، اون هیچ رازی رو پیش خودش نمیتونه حفظ کنه” “همیشه دیر میکنه”
در اغلب مواقع ما اسیر عواطف و احساسات میشویم
و به این نتیجه میرسیم که تغییر دادن این روابط دوستانه بسیار سخت است.
ما در مورد کسانی که نقش کمتری در زندگی ما دارند حتی دقت کمتری را انجام میدهیم،
افرادی مانند پزشکان، پیمانکاران، لوله کش ها، و امثال آنها.
به عوض، ما به توصیه همکارانمان اعتماد میکنیم و یا بدتر، به تبلیغات تکیه میکنیم.
اگر ما از نیازهای خودمان آگاه نباشیم و تصمیم نگرفته باشیم که از یک دوست، رئیس یا متخصصی که به او پول می پردازیم چه میخواهیم، به سختی میتوانیم آن فرد را نکوهش کنیم
و یا اینکه از او بعدا ناامید شویم.
به تازگی یک برنامه تلویزیونی دیدم که در آن مرد جوانی در خصوص نامزدش که دو سال هم بود که با هم دوست بودند شکایت میکرد.
از طرز لباس پوشیدنش بسیار ناراضی یود که مانند زنان خیابانی لباس میپوشید و با مردان دیگر روابط بیش از حد دوستانه برقرار میکرد.
وقتی در خصوص اوایل دوستی از او پرسیده شد،
او قبول کرد که نامزدش در اوایل آشنایی هم همینطور لباس میپوشید و رفتار میکرد.
در آن زمان آن مرد طرز لباس پوشیدن نامزدش را میپسندید و دوست داشت،
زیرا به رابطه طولانی مدت فکر نمیکرد و در حقیقت به دنبال خوش گذرانی بود اما دقیقا زمانی که به این نتیجه رسید که دیگر به دنبال خوش گذرانی صرف نیست
و میخواهد رابطه ای متعهد و طولانی داشه باشد با مشکل مواجه شد.
در حقیقت مشکل این آقا این بود که نتوانست در کوتاه مدت در خصوص نیازهای بلند مدتش تصمیم گیری کند.
پیش از آنکه تصمیم بگیرید تا در خصوص فردی نظر بدهید و ذهنتان را در خصوص شخصیت آن فرد ببندید، یک لیست ذهنی تهیه کنید،
یا شاید حتی بهتر باشد که این لیست را بنویسید، و در آن معیارهایی که لازم و ضروری میدانید تا فردی را برای یک رابطه ی طولانی مدت انتخاب کنید در آن بگنجانید.
از این موضوع نترسید که فردی که بر اساس لیستتان ایده آل ذهنتان است را با کسی که در دنیای واقعی با او هستید مداما مقایسه کنید.
مهم نیست که دنبال شوهر هستید، دنبال یک شریک کاری میگردید و یا دنبال باغبان هستید،
بر روی خصوصیاتی که دوست دارید فرد مورد نظر شما داشته باشد تمرکز کنید.
اگر خانمی مطلقه با دو فرزند جوان هستید، قابل قبول است که با مردی قرار بگذارید که خودش هم دارای فرزندانی است زیرا آنها نیازهای یک خانواده را میفهمند.
اگر به دنبال یک شریک تجاری هستید،
به این موضوع بیندیشید که چه خصوصیاتی را سازمان شما نیاز خواهد داشت که شما فاقد آن هستید،
و به دنبال کسی باشید که این خصوصیات را دارد.
اگر به دنبال یک باغبان هستید، به این فکر کنید که آیا به دنبال کسی هستید که استاد گل آرایی باشد یا کسی را نیاز دارید تا با اعتماد باغچه ی شما را هرس کند
و هفته ای یکبار برگهای خشک را جمع کند.
هر کاری که میکنید، آن کار را با کمال انصاف و صداقت انجام دهید.
اینکه وانمود کنید که معیارهای ایده آل شما با آنچه واقعا میخواهید متفاوت است در حق کسی لطف نکرده اید.
زمانی که بدانید واقعا به دنبال چه چیزی هستید، احتمال اینکه واقعا آن چیز را پیدا کنید بیشتر میشود.
بی طرفی: یک جز ضروری
در حین انتخاب هیئت منصفه. من فقط یک هدف داشتم: جمع کردن مردمی که با ذهن باز به داستان از طرف موکل من گوش کند.
برای من آسان است که بی طرف باشم
از وقتی که من هیچ منافع مقرره ای در هیچ هیئت منصفه ای ندارم یا از سوی هیئت منصفه تبرئه نشده ام.
آن ها دوستان یا خانواده یا حتی آشنای من نیستند.
و احتمالا من هیچوقت دیگر آن ها را نخواهم دید.
وقتی که من اولین بار سعی کردم تا روش های خواندن مردم را در زندگی شخصی ام عملی کنم،
خیلی سریع فهمیدم که بیطرفی که من در دادگاه فرض میکردم بزرگترین ضعف من بوده.
در زندگی واقعی، من خیلی به اینکه دیگران چه فکری درباره من میکنند اهمیت میدادم.
خیلی آزار میدیدم که چه احساسی خواهم داشت اگر من بگویم “بله” “خیر” تو درست نمیگویی یا “تو به اندازه کافی خوب نیستی”.
به منظور بهتر کردن مهارت های دادگاهیم به دنیای بیرون، من باید بی طرفیم را بهتر میکردم.
شما نمیتوانید روی مردم مطالعه کنید مگر اینکه آنها را بی طرف فرض کنید.
متاسفانه، به عنوان قانون عمومی، تصمیم گرفتن در زندگیتان مهم است ولی روی آن ماندن سخت تر است.
بی طرف بودن در مورد یک آشنا که ممکن است با برادرتان یک قرار بگذارد آسان است.
اگر همکارتان باشد سخت تر میشود اگر رئیستان باشد، بدتر.
اگر بهترین دوستتان باشد که نمیتوان گفت چه میشود.
همه ما دوست داریم که تصمیماتی بگیریم براساس آنکه در آن لحظه دردناک است یا لذتبخش. ما آسان ترین حداقل مقابله ای ترین راه را انتخاب میکنیم چون احساساتمان ما را در مقابل از تصویر بزرگ و بلندمدت واقعیت کور میکند.
یک بازرگانی که با کارمند جدیدش به مشکل خورده ترجیح میدهد که اشتباهات کارمندش را با عصبانیت زیاد به او دیکته کند تا اینکه به خودش اقرار کند که نیاز است کسی را جایگزین او کند.
و دختر یک پیرزن که از بیماری آلزایمر رنج میبرد ممکن است بخواهد با توضیح از شر رفتارهای عجیب و غریب مادرش خلاص شود به جای اینکه با حقیقت تلخ روبرو شود.
هر چند که حقیقت تهدید کننده باشد، ما تمایل داریم که کور باشیم.
چند سال پیش، دوستی به من اعتماد کرد و گفت حتما دختر نوجوانش عاشق شده، و تا آنجایی که او میدانست دخترش با شخص خاصی ملاقات نکرده بود.
“چجوری میتونی بگی اون عاشق شده؟” من میخواهم بدانم.
“خب، نمره هایش افت کرده. انگار که علاقه اش به همه چیز را از دست داده، همیشه دیر میخوابه، تا دیر وقت بیرونه بدون اینکه زنگی بزنه، انگار که خیلی حواسش از همه چیز پرته”
از نظر من این رفتارها مشخصا “اعتیاد است نه عشق جوانی” من قلبا به دوستم این احتمال را گفتم که او کمی فکر میکند، بعد انکار میکند.
برای او ۶ ماه تا با دخترش روبرو شود زمانی را که دخترش به مشکل اعتیادش اعتراف کرد و کمک را پذیرفت.
این ذات انسان است که چشمانش را ذهنش را به چیزهای سخت و مشوش کننده ببندد.
لیون فستینگر اصطلاح “ناهنجاری شناختی” را در ۱۹۵۷ ابداع کرد که این پدیده را توصیف میکند.
یک نشانه از ناهنجاری شناختی امتناع فرد در پذیرش چیز اشکار است،
مثل کاری که دوستم با دخترش کرد.
این نوعی از افکار متوهم است.
این لغت “متوهم” معمولا این را به یاد می آورد کسی که کاملا دیدش، نسبت به واقعیت را از دست داده و حرف های بد و بی معنی میزند و بدون درک دروغ میگوید.
اما بیشتر رفتارهای توهم آمیز در ذهن افراد عادی مثل من و شما تصمیم هایی که هر روز میگیریم و تاثیر بزرگی در زندگی ما دارند را یادآور میشود.
دیدن واقعیت سخت است مخصوصا وقتی که نمیخواهیم ببینیم.
بیشتر افت ها در بی طرفی ناشی از ناهنجاری شناختی یا افکار متوهمانه است.
حتی اگر سخت باشد، ما میتوانیم با تمایلمان به رد افکاری که دوست نداریم مقابله کنیم.
ابتدا، باید بفهمیم چه چیزی ما را آنقدر نگران میکند که واقعیت را انکار کنیم یا از واقعیت روی برگردانیم به جای اینکه با آن روبرو شویم.
من ۴ مورد فکری پیدا کردم که ما را به از دست دادن بی طرفی هدایت میکند:
- تعهدات احساسی
- نیازمندی
- ترس
- دفاع
اگر شما از تصمیماتی که تحت تاثیر چیزی به جز این ۴ مورد است دوری میکنید، شما بیشتر بی طرفانه تصمیم میگیرید و تصمیمات بهتری میگیرید.
زبان بدنتان درباره شما چه میگوید؟
[button type=”navy-blue”]
برای مشاهده مقاله جامع “زبان بدن” کلیک کنید
[/button]
فقط مرگ قابل مذاکره نیست!
[button type=”navy-blue”]
برای مشاهده مقاله جذاب “مذاکره” کلیک کنید
[/button]
درباره علی بهرام پور
من علی بهرام پور، نویسنده، مدرس و مربی اصول و فنون مذاکره هستم و قصد دارم در این وبسایت مطالب کاربردی و مورد نیاز را که در سالیان فعالیتم در بلاروس و ترکیه و ایران عزیز بدست آوردم را به اشتراک بگذارم.
نوشته های بیشتر از علی بهرام پور
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید