ارتباط برقرار کنید
اگر دوست دارید در خواندن مردم مهارت بیشتری پیدا کنید باید تلاش زیادی برای برقراری ارتباط با مردم انجام دهید.
حتی کسانی که اعتیاد زیادی به کامپیوتر دارند هم معنی صحبت کردن را میدانند و اگر نفعی داشته باشند قادر به یادگیری و برقراری ارتباط هستند
تنها لازم است که از فضای امن منزل خارج شوید، بیرون بروید و با انسانها ارتباط برقرار کنید.
از عضلات شلوول و بدن های سستتان استفاده کنید حتی اگر برایتان سخت و ناخوشایند است یا شما را آسیب پذیر میسازد.
برای تمرین و گسترش مهارت هایتان در ارتباط با مردم از اینجا شروع کنید که بفهمید کجا و چگونه با آنها در تماس هستید.
برای هفته ی آینده، هر زمانی که شانس این را دارید تا با کسی ارتباط داشته باشید، کیفیت این رابطه را با جابجا کردن یک پله در نردبان ارتباط با مردم بالا ببرید.
- ملاقاتهای حضوری
- تماسهای تلفنی
- نامه/فکس/ایمیل/ دستگاه پیامگیر
- فرستادن نماینده
به عوض اینکه از کسی بخواهید تا یک جلسه را برای شما ترتیب دهد، خودتان با آن شخص از طریق فکس یا ایمیل تماس بگیرید.
به عوض ایمیل زدن به دوستی که در آن سر دنیا دارید، تلفن کنید حتی اگر شده این تماس تلفنی بسیار کوتاه و خلاصه باشد.
به جای اینکه به همسایه تان تلفن کنید تا در خصوص جلسه اولیا و مربیان با او صحبت کنید، به درب منزلش رفته و رودر رو با او مکالمه کنید.
قدم به قدم، با افزایش میزان ارتباطاتتان با مردم عادت میکنید.
سعی کنید کیفیت ارتباطاتتان را نیز افزایش دهید.
اینکار با حرف زدن و آشکار ساختن موضوعی در مورد خودتان شروع کنید.
لازم نیست حتما در خصوص رازی شخصی صحبت کنید، بلکه در حقیقت، بسیاری از مردم از شنیدن رازهای خصوصی احساس خوبی نخواهند داشت
و آن را نامناسب میدانند.
به عوض میتوانید در خصوص چیزهایی که دوست دارید یا دوست ندارید صحبت کنید.
یا در مورد رستورانها، کتاب و فیلم های مورد علاقه تان صحبت کنید.
یا مثلا از طرف مقابل سوالی در مورد خودش بپرسید مثلا بپرسید جواهری که گردنش است را از کجا خریده
و یا اینکه مسابقه فوتبال را شب گذشته دیده یا نه.
سر صحبت را باز کنید و خواهید دید که مکالمه به روال خودش به جلو میرود.
پس از چند هفته، خواهید دید که چقدر در این مهارت های اجتماعی پیشرفت کرده اید.
این فوت و فن ها را روی کسی که در فروشگاه به سبد خرید شما نگاه میکند، پستچی، یا مشتری بعدی که وارد مغازه تان میشود تست کنید.
ارتباط گرفتن با مردم به معنی مکالمه ی ۱۰ دقیقه ای نیست بلکه شاید به سادگی نگاه کردن به چشمان کسی، لبخند زدن و صحبت کردن در مورد آب و هوا باشد.
این جرقه هایی از ارتباط سطحی و سرسری نیستند، آنها به معنی اجتماعی بودن و اعتماد کردن و ارتباط گرفتن و در نهایت خواندن مردم هستند.
بیاموزید که گوسفند را ببینید!
هر چه زمان بیشتری را صرف خواندن مردم کنید، این کار برایتان آسانتر میشود.
درست مثل استرس و ناراحتی که اولین بار پشت فرمان ماشین نشستید داشتید، به مرور زمان و با تمرین بعد از چند ماه که هر روز رانندگی کردید، برطرف میشود و خواندن مردم برایتان تبدیل به یک کار روتین میشود.
با قدرت اراده و تداوم میتوانیم هر کدام از حس هایمان را که بخواهیم قوی کنیم.
فردی در موسسه ای استخدام شده بود که کار این موسسه حفاظت از گونه در خطر گوسفندان شاخ بزرگی بود که در کوهستان زندگی میکردند.
توسعه زمین های اطراف باعث تداخل در زندگی گوسفندان و باروری آنها شده بود.
موسسه میخواست تا کاری در این زمینه انجام دهد.
زمانی که موکل از موسسه بازدید کرد،
مدیر موسسه او را به خارج از موسسه برد
و به کوه های صخره ای و بزرگ در پشت موسسه اشاره کرد
و به ملایمت گفت:
“امروز تعداد زیادی از آنها بیرون هستند.”
موکل به کوههای قهوه ای نگاه کرد و سعی داشت تا تعجبش را پنهان کند – تعجبش نه از زیبایی گوسفندها بلکه از عدم تواناییاش در دیدن حتی یکی از آنها بود.
از آنجاکه مدیر به این واکنش عادت داشت، سعی کرد توجه موکل را به گوسفندان در پایین صخره مثلثی شکل و یکی هم در تاج تپه در سمت چپ جلب کند.
انقدر این کار را ادامه داد تا موکل توانست تعداد زیادی از گوسفندان را تشخیص دهد.
مسلما قدرت دید مدیرعامل موسسه خیلی با قدرت دید موکل فرقی نداشت
بلکه فرقشان این بود که مدیر آموخته بود چطور گوسفندان را تشخیص دهد.
او میدانست چگونه شکل بدن گوسفندان الگوهای ظریف تپه را در هم میریزد.
او میتوانست تفاوت رنگ جزئی گوسفندان و صخره ها را تشخیص دهد.
او میدانست معمولا گوسفندان کجا جمع میشوند و در طول روز معمولا کدام قسمت تپه هستند.
او در این کار تمرین داشت.
او با گوسفندان ارتباط گرفته بود.
چیزی که او از لحاظ بصری به طور اتوماتیک میدید برای موکل با تمرین و دقت دستیافتنی شد و آموخت که چطور گوسفندان را ببیند.
دست نگه دارید، ببینید و بشنوید
در محکمه من مداوما به شاکی، متشاکی، وکلا، منشی دادگاه، شاهدین و حتی قاضی نگاه میکنم و آنها را تحت نظر دارم.
هر سرنخی را در خصوص نحوه ی پاسخ دادنشان به سوالات و عکس العمل حاضرین را از نظر میگذرانم.
من با دقت به کلماتی که بیان میشوند، و شیوه ی سخن گفتنشان توجه میکنم.
من به حالت نفس کشیدن مردم، مکث کردن، ضرب گرفتن با انگشتان روی میز، تکان دادن پاها و یا حتی تغییر دادن وزنشان روی صندلی دقت میکنم.
هم زمان که اعضای هیات منصفه به جلو می آیند من به بوی ادکلنشان، بوی تن و یا بوی دارو دقت میکنم.
وقتی با کسی دست میدهم، حسی که دست دادنش به من میدهد را در ذهن نگه میدارم. من از تمامی حس هایم استفاده میکنم.
تمرین، تمرین
با دقت مردم را در نظر داشتن نیاز به تمرین دارد.
اغلب مردم برای جمع آوری اطلاعات کافی و عکس العمل نشان دادن در مقابل آن تلاش کافی را انجام نمیدهند.
به عوض، اغلب تصمیمات حساسی را با قضاوت های عجولانه میگیرند انگار که زندگی یک بازی تلویزیونی است که هر چه سریعتر پاسخ دهند امتیاز بیشتری میگیرند.
معمولا در زندگی بر خلاف این است، پاسخ های سریع اغلب اشتباه هستند و شما امتیاز از دست میدهید.
بیشتر اوقات پاسخ های سریع کمکی به شما نمیکند. اگر دقت کنید خواهید دید که بیشتر از چیزی که فکر میکنید وقت دارید تا به آدماها فکر کنید و تصمیمتان را بگیرید.
یک بار از آبراهام لینکلن پرسیده شد که طول پاهای یک مرد چقدر باید باشد؟
او پاسخ داد:
” انقدری باید بلند باشد که به زمین برسد”
به همین ترتیب، سوال “چقدر زمان میبرد تا بشود انسانها را خواند؟” میتواند اینگونه پاسخ داده شود که “هر چقدر که وقت دارید”
در مورد سرعت خواندن مردم هیچ انتهایی وجود ندارد.
اغلب ضرب العجل هایی که برای شناخت مردم گذاشته میشوند را ما خودمان به خودمان تحمیل میکنیم.
اگر کاری به شما پیشنهاد شود، مطمئن باشید که اگر از آنها فرصت بخواهید تا چند روز در خصوص این کار فکر کنید،
آن کار ناپدید نمیشود.
به ندرت شما نیاز دارید تا در خصوص یک دکتر، یک وکیل، یک حسابدار، پرستار بچه یا خرید کردن یک تصمیم لحظه ای بگیرید.
پس این کار را انجام ندهید!
از خودتان بپرسید که داشتن چه اطلاعاتی میتواند به شما برای گرفتن بهترین تصمیم کمک کند؟
بعد از آن به جمع آوری این اطلاعات بپردازید.
اگر هنوز در این خصوص مطمئن نیستید وقت بیشتری به آن اختصاص دهید.
تقریبا در هر سیستم قضایی کشور، قاضی به هیات منصفه هشدار میدهد که تا تمامی شواهد و مدارک لازم جمع آوری نشده از تصمیم گیری و رای دادن خودداری کنند از هزاران سال پیش این مفهوم در قانون آمده است و دلیل خوبی هم برای این کار وجود دارد.
همانطور که یک معما را بدون داشتن تمامی سرنخ ها نمیتوانید حل کنید،
در مورد مردم هم نمیتوانید به درستی تصمیم بگیرید اگر بخواهید نابالغ عمل کنید.
برای موفق بودن لازم است تا صبور باشید.
زبان بدنتان درباره شما چه میگوید؟
[button type=”navy-blue”]
برای مشاهده مقاله جامع “زبان بدن” کلیک کنید
[/button]
فقط مرگ قابل مذاکره نیست!
[button type=”navy-blue”]
برای مشاهده مقاله جذاب “مذاکره” کلیک کنید
[/button]
درباره علی بهرام پور
من علی بهرام پور، نویسنده، مدرس و مربی اصول و فنون مذاکره هستم و قصد دارم در این وبسایت مطالب کاربردی و مورد نیاز را که در سالیان فعالیتم در بلاروس و ترکیه و ایران عزیز بدست آوردم را به اشتراک بگذارم.
نوشته های بیشتر از علی بهرام پور
دیدگاهتان را بنویسید
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید