توسعه شخصیت
ما می توانیم چیزهای زیادی را درباره فهم رفتار مردم از طریق انالیز تکنیک های قصه خوانانی که یک شخصیت را گسترش می دهند و به او جان می بخشند، یاد بگیریم.
به سازندگان اثر دیو و دلبر والت دیزنی فکر کنید و ببینید که چگونه انها یک دیو را به یک قهرمان قابل ترحم تغییر دادند.
یک دیو با دارای چنگ و دندان قابل ترحم نیست بلکه ترسناک است اما ببینید که فیلم سازان چگونه تماشاگران را وادار می کنند تا به دیو بیشتر از ظاهر او نگاه کنند.
ابتدا او را در لباسی مجلل و شاهانه قرار می دهند تا نشانه ای واضح بر این باشد که او یک دیو معمولی نیست.
سپس از زبان بدن او برای نشان دادن شخصیت او استفاده می کنند. انها دیالوگ ها و حرکاتی را اضافه می کنند که این را القا می کند که شاید این دیو یک گوسفند در پوستین گرگ باشد.
نشانه اصلی برای هویت واقعی این موجود از منبعی بیرونی یعنی راوی می اید که شرح می دهد که این دیو در واقع شاهزاده ای است که برای خاطر ماری ناشایست تنبیه شده و به این شکل درامده است.
اشکار شدن لایه به لایه شخصیت دیو این فیلم را به یک شاهکار تبدیل کرده است.
تماشاگر مجبور نیست برای کشف شخصیت دیو تلاش کند تا الگوها را در ذهن خود توسعه دهد اما در زندگی واقعی ما مجبوریم تا به دنبال الگوی خصوصیاتی که شخصیت یک فرد را فاش می کند.
کشف یک الگوی قابل پیش بینی چیزی بیشتر از ان است که تنها اطلاعات را با دنبال کردن مراحل A,B,C دنبال کنیم.
زمانی که شما همه اطلاعات در دسترس را فراهم کردید باید انها را غربال کرده و بسنجید تا بتوانید به تمام شخص نگاه کنید.
این کار مانند روند کارهای یک پزشک است که می خواهد بیماری را تشخیص دهد.
اگر با یک مچ دردناک وارد مطب شوید او ممکن است از شما بپرسد که تا چه حد می توانید ان را حرکت دهید.
او احتمالا مچ را لمس کرده و ان را تکان می دهد و از شما در باره فعالیت های اخیرتان می پرسد که ممکن است موجب اسیب به مچ دست شده باشد و سپس نوبت به ایکس-ری می رسد.
هر کدام از این تکنیک های تشخیص اطلاعاتی را فراهم می کند و هر قطعه مجزای اطلاعات ممکن است معانی متفاوتی را برساند.
اما زمانی که همه انها در کنار هم قرار می گیرند پزشک می تواند یک تشخیص دقیق را انجام دهد.
در روشی مشابه این، شما هنگامی که در حال ارزیابی کسی هستید باید به اثرها و نشانه های مختلفی بنگرید.
انهایی که بیشترین تاثیر را دارند بستگی به شرایط و انچه شما از رابطه نیاز دارید ، بستگی دارند.
اگر من شخصی را اجاره کنم تا حیاط مرا کاشی کاری کند نیازهای من ساده و روشن هستند.
او باید دارای مهارت کافی در کارش باشد، منصف باشد و قابل اعتماد. من نباید برای این وقت بگذارم که ایا او با بچه ها به خوبی رفتار می کند یا نه، اما اگر من بخواهم با کسی وارد رابطه شوم باید انرژی بیشتری صرف کنم تا مشخص کنم نیازهای من چیستند و به دقت تمام اطلاعات فراهم را درباره ان فرد در نظر بگیرم.
بخش بعدی مربوط به روندی است که من معمولا برای شناخت و درک یک فرد انجام می دهم.
روند این کار به گونه ای است که بیرون یا درون دادگاه فرقی نمی کند.
مردم همان مردم هستند چه درون مکان ژوری، چه در محیط اداری و چه حتی درون ماشین.
هر چند ترتیب مراحل برای من بهترین جواب را می دهد اما چندان اهمیتی ندارد شما کار را از کدام ناحیه شروع می کنید تا زمانی که شما این را در نظر داشته باشید که در حال ارزیابی یک نفر هستید.
با مقداری تمرین شما رویکرد خود را گسترش می دهید و در اخر بیشتر این روند به بخشی از طبیعت ثانویه شما تبدیل خواهد شد همانگونه که برای من اتفاق افتاد.
برای کشف کردن الگوهای مطمئن و معنا دار:
- با خصوصیات برجسته فرد شروع کنید و هنگامی که در حال مشاهده اطلاعات بیشتر هستید سعی کنبد بفهمید که ایا انها منطقی هستند یا متناقض
- هر خصوصیت را با توجه به شرایط بسنجید و نه به طور مجزا
- به شدت ها توجه کنید. اهمیت یک خصوصیت یا ساختار شاید بسته به درجه ان باشد
- انحرافات از الگو را شناسایی کنید
- با دیدن اطلاعات از خود بپرسید که ایا این حالت گذرای ذهن است یا حالت پایدار ان
- بین خصوصیات انتخابی و غیر انتخابی تمایز قائل شوید. بعضی چیزها را شما کنترل می کنید و بعضی چیزها شما را کنترل می کنند
- توجه ویژه ای به خصوصیات واضح وکاملا قابل پیش بینی داشته باشید
شما باید از جایی شروع کنید/ با خصوصیات بسیار واضح اغاز کنید
اطلاعاتی که می توان درباره یک فرد جمع اوری کرد در مقایسه با انچه در زندگی روزانه اش نهفته است، بسیار ناچیز است.
ما معمولا افراد را در شرایط متفاوتی می بینیم: غیر رسمی و دوستانه، شرایط کاری، رسمی و اجتماعی و معمولا چندین ماه طول می کشد تا ما فردی را بشناسیم.
در حقیقت ما می توانیم بدون زحمت زیاد اطلاعات زیادی بدست اوریم مگر انکه روی موضوع خاصی تمرکز کرده باشیم.
انهایی که تا به حال پازلی را تکمیل کرده اند این را می دانند که بدون در نظر گرفتن رویکردی منطقی نمی توان ان را تکمیل کرد و فرد می توانند با تکه های پازل گیج و سردرگم شود.
بسیاری از افراد برای شروع از لبه های پازل شروع می کنند به خاطر انکه تشخیص انها راحت تر می باشد.
بعد از تمام شدن لبه ها ما یک قالب در اختیار داریم که به ما کمک می کند تا محل بقیه تکه ها را نیز تشخیص دهیم.
در همان دقایق ابتدایی ملاقات با یک فرد من اطلاعات زیادی را از طریق سن، جنس، نژاد ، خصوصیات فیزیکی، حالت صدا و زبان بدن بدست می اورم.
با چند سوال ساده من از سطح تحصیلات، جنسیت، تعداد و سن فرزندانش، شغل، تاریخچه خانواده، سرگرمی ها، عضویت در باشگاه یا سازمان ها و برنامه های تلویزیونی او مطلع می شوم.
این کار اولین لایه اطلاعات را برای افرادی که سعی در خوانش شخصیت افراد هستند فراهم می کند.
لایه دوم و عمیق تر اطلاعات بر پایه خصوصیات جسمانی قابل مشاهده است که نیاز به ارزیابی دارد مانند معنای زبان بدن و حالت ها، اهمیت کیفیت صدا، اهمیت کارهای ویژه.
در اینجا شما نیاز به دانستن مفاهیم هر خصوصیت قابل مشاهده فرد دارید.
در اخر لایه سوم اطلاعات می باشد که بر پایه بررسی اطلاعات دو لایه اول قرار گرفته است.
ایا فرد ملاحظه کار است یا پرخاشگر؟ بخشنده است یا خسیس؟ امرکننده است یا مطیع؟ سخت کوش است یا تنبل؟
پس از سالها من هنوز نمی توانم همه این اطلاعات را خوانده و یکباره ارزیابی کنم و هنوز فردی را نیز که بتواند این کار را انجام دهد ملاقات نکرده ام.
تمام این اطلاعات در قالب یک فرمول برای خوانش شخص قرار می گیرد.
برای نظم بخشیدن به کار من همیشه وقتی فردی جدید را ملاقات می کنم از دو یا سه ویژگی بسیار واضح او یادداشت بر می دارم مانند:
اندازه، لباس، صدا، خلقیات،نحوه گفتار یا حرکات. از این خصوصیات بسیار واضح من اولین ادراک خود را شکل می دهم اما هرگز فراموش نمی کنم که اولین ادراکات تنها اولین ادراکات هستند.
افراد سعی زیادی می کنند تا اولین گمان های انها خوب باشد.
چالش اما اینست که شما با ذهن باز به اولین گمان های خود ادامه دهید و سعی کنید تا این گمان بر پایه اطلاعات و زمان و فرصت بیشتر باشد.
در غیر این صورت شما باید به موارد ضروری تر نگاه کنید که ممکن است منجر به مسیر متفاوتی شود.
من همواره اطلاعات اضافی را بر روی گمان و ادراک اول اعمال می کنم و همواره به دنیال توسعه الگوها می باشم.
هر بخش از پازل اطلاعات من می تواند گمان اولیه مرا تایید کند یا ان را رد کند یا تاثیر کمی روی ان داشته باشد.
اگر بیشتر اطلاعات بعدی من بر خلاف گمان اولیه باشند من ان را بازبینی می کنم.
سپس دوباره گمان را بررسی کرده و در صورت نخوردن با اطلاعات جدیدتر ان را دوباره بازبینی می کنم( تا جایی که نیاز باشد).
نسبت به اطلاعات جدیدی که با گمان اولیه شما مطابقت ندارد هشیار باشید.
بسیاری از مردم در تغییر گمان اولیه خود نسبت به مردم سختگیر هستند.
اگر فریب ان را بخورید درباره درک اولیه مردم به اشتباه می افتید. هر رابطه ای عمیق تر می شود و تکامل پیدا می کند.
بعضی اوقات ماهها یا حتی سالها زمان نیاز است تا اولین ادراک و گمان را فهمید و با دقت بیشتر الگوی های رفتار پیچیده یک فرد را مشاهده کرد.
زبان بدنتان درباره شما چه میگوید؟
[button type=”navy-blue”]
برای مشاهده مقاله جامع “زبان بدن” کلیک کنید
[/button]
فقط مرگ قابل مذاکره نیست!
[button type=”navy-blue”]
برای مشاهده مقاله جذاب “مذاکره” کلیک کنید
[/button]
درباره علی بهرام پور
من علی بهرام پور، نویسنده، مدرس و مربی اصول و فنون مذاکره هستم و قصد دارم در این وبسایت مطالب کاربردی و مورد نیاز را که در سالیان فعالیتم در بلاروس و ترکیه و ایران عزیز بدست آوردم را به اشتراک بگذارم.
نوشته های بیشتر از علی بهرام پورمطالب زیر را حتما مطالعه کنید
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
باسلام چرا امکان دانلود کردن مقاله ها از سایت شما امکانپذیر نیست